بی گمان در سوره حمد، کلماتی جامع ازخیر و حکمت در امور دنیا و آخرت گرد آمده است که نظیر آن رادر هیچ کجا نمی توان یافت . [امام رضا علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :19
بازدید دیروز :8
کل بازدید :49351
تعداد کل یاداشته ها : 370
03/11/30
10:46 ع
موسیقی

وسیله سواری برای هر کسی ضروری است،
و هرچه دارای کیفیّت بهتری باشد خوب است،
که در روایات آمده است، از سعادت مؤمن، اسب خوب است. [1] .
حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام دارای:
یک شتر سواری،
یک اسب
و یک قاطر سفید بود.
که آن را (دُلْدُلْ) می‏گفتند، و در روز جنگ حنین سوار بر قاطر شد.
به امام علی‏ علیه السلام گفتند:
بر اسب سوار شو که چابک و گریزنده‏تر است.
حضرت فرمود:
اَلْخَیْلُ لِطَّلَبِ وَ الْهَرَبْ، وَ لَسْتُ مُدْبِراً وَ لا اَنْصَرِفُ عَنْ مُقْبِلٍ
(اسب برای گرفتن فراری، و گریز از میدان است، در صورتی که من نه فراری را تعقیب می‏کنم و نه خود از میدان می‏گریزم) [2] .
یعنی حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در انتخاب وسیله سواری نیز اهداف بلند دفاعی و نظامی را در نظر دارد و وسیله سواری را منطبق با اهداف ارزشی خود انتخاب می‏فرمود.

پی نوشت ها: 
[1] بحارالانوار ج64 ص171 ح19. 
[2] ناسخ‏التّواریخ ص 710، و عیون اخبار الرّضا ج 2، و بحارالانوار ج 9. 
اصطلاح 


  
  

بر أساس ضرورت‏های دفاعی، اسب سواری، یکی از ورزش‏های ارزشمند بوده و خواهد بود.
با اینکه بُرد و باخت در بسیاری از کارها حرام است،
و حکم قمار بازی را دارد،
امّا در تیراندازی، 
شنا 
و اسب سواری 
اشکالی ندارد، 
تا چابک سواران رزمنده، همواره آماده دفاع باشند.
آنگاه که امام علی‏ علیه السلام در جنگ ذات السّلاسل، ناگهان سواره بر لشگر دشمن تاختن آغاز کرد که سُم اسب‏هایشان بر سنگ‏های بیابان می‏خورد و جرقّه‏های امید می‏جهید، 
قرآن به آن اسب‏ها، و برخورد سُم‏هایشان و جهیدن جرقّه‏های آتش‏زا در سوره «والعادیات» سوگند یاد می‏کرد، که فرمود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 
وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحاً 1ا فَالْمُورِیَاتِ قَدْحاً 2افَالْمُغِیرَاتِ صُبْحاً 3ا فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً 4افَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً 5ا إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ6ا وَإِنَّهُ عَلَی ذَلِکَ لَشَهِیدٌ7ا وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ 8ا أَفَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ 9ا وَحُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ 01ا إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ 11ا
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالی که نفس زنان به پیش می‏رفتند،1ا و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سمهایشان با سنگ‏های بیابان)،2ا و سوگند به هجوم آوران سپیده دم3ا که گرد و غبار به هر سو پراکندند، 4ا و (ناگهان) در میان دشمن ظاهر شدند،5ا که انسان در برابر نعمت‏های پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است؛6ا و او خود (نیز) بر این معنی گواه است!7ا و او علاقه شدید به مال دارد!8ا آیا نمی‏داند در آن روز که تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته می‏شوند،9ا و آنچه در درون سینه هاست آشکار می‏گردد، 01ادر آن روز پروردگارشان از آنها کاملاً باخبر است!.11ا
مسابقات اسب سواری، هم مقدّمه دفاع است،
و هم از تفریحات سالم به حساب می‏آید.
حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در کودکی آنچنان چالاک و تند و سریع حرکت می‏کرد که اسبان راهوار را در حال دویدن می‏گرفت و بر پشت آنان سوار می‏شد. [1] .

پی نوشت ها: 
[1] سفینة البحار، مادّه قوا. 


  
  

عدّه ای از محدّثین و مورّخین از حضرت صادق آل محمّد؛ و نیز از باقر العلوم علیهما السلام نقل کرده اند:
پس از آن که امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام از جنگ جمل با ناکثین و اهل بصره رهائی یافت و پیروزمندانه بازگشت، هفتاد نفر مرد از اهالی هندوستان به حضور آن حضرت آمدند و پس از آن که اسلام را پذیرفتند و مسلمان شدند، حضرت با زبان هندی با آنان سخن می گفت و پاسخ سئوالات آن ها را به زبان خودشان مطرح می فرمود.
و چون کراماتی از آن حضرت مشاهده کردند، مدّعی شدند که علی بن ابی طالب علیه السلام خدا است.
امام علی علیه السلام اظهار نمود: ای جماعت! آنچه را که شما درباره من گمان کرده اید، درست نیست؛ بلکه من نیز همانند شما بنده ای از بندگان خداوند متعال می باشم.
امّا آن ها فرمایشات حضرت را نپذیرفتند و بر گفته خویش اصرار ورزیدند که تو همان خدا هستی، چون همه چیز را می دانی.
حضرت از این حرکت خشمگین شد و فرمود: واللّه! اگر از عقیده و حرف خود برنگردید و توبه نکنید، شما را خواهم کشت.
ولیکن آن ها بر عقیده و حرف خود پافشاری کردند.
به ناچار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داد تا چند حلقه قنات حفر نموده و آن ها را از زیر زمین به یکدیگر متّصل نمایند؛ سپس تمامی آن هفتاد نفر را که منکر آفریدگار جهان شده بودند داخل قنات ها انداختند؛ و سر قنات ها را نیز پوشانند.
پس از آن یکی از قنات ها را که خالی بود، پر از هیزم نموده و آتش زدند، و چون دود آتش به تمامی قنات ها جریان پیدا کرد، تمامی آن هفتاد نفر خفه گشتند و به هلاکت رسیدند. [1] .
و در حکایتی دیگر چنین آمده است:
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: عبداللّه بن سبا، یکی از کسانی بود که ادّعای پیغمبری می کرد و معتقد بود که علیبن ابی طالب علیه السلام خداست؛ و من پیغمبر او می باشم.
هنگامی که امام علی علیه السلام از عقیده باطل عبداللّه بن سبا با خبر شد، او را احضار نمود و از او درباره چنین اعتقادی سؤال نمود.
عبداللّه بن سبا در جواب حضرت، با صراحت کامل اظهار داشت: تو خدا هستی و من از طرف تو پیامبر هستم؛ و سپس افزود: مدّتی است که این موضوع به طور وحی و الهام، بر من ثابت شده است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام به او خطاب کرد و فرمود: وای بر تو! مواظب گفتار خود باش، شیطان تو را به تسخیر خود در آورده است، مادرت به عزایت بنشیند! آیا متّوجه موقعیت خود نیستی، باید از افکار و گفتار کفرآمیز خود توبه کنی تا بخشیده گردی.
ولیکن عبداللّه بن سبا در مقابل فرمایشات و پیشنهادات امیرالمؤمنین علی علیه السلام بی تفاوت بود و همچنان بر حرف و عقیده باطل خود پافشاری می کرد.
لذا حضرت به ناچار دستور داد تا او را به مدّت سه روز باز داشت نمایند؛ و در طول این مدّت مرتّب او را توبه می دادند، امّا او زیر بار نمی رفت و پیشنهاد حضرت را نمی پذیرفت.
بنابر این روز سوّم به دستور آن حضرت او را از زندان بیرون آورده و اعدام کردند و سپس جسد او را در آتش سوزاندند. [2] .

پی نوشت ها: 
[1] رجال کشّی: ص 109، ح 174، وسائل الشّیعة: ج 28، ص 335، ح 2، کافی: ج 7، ص 257، ح 8 و 23. 
[2] رجال کشّی: ص 106، ح 170، وسائل الشّیعة: ج 28، ص 336، ح 4. 


  
  

روزی یکی از دوستان امام حلوائی تهیّه کرد و از آن حضرت خواست تا تناول فرماید.
امام علی‏ علیه السلام فرمود:
مناسبت آن کدام است؟
جواب داد:
امروز نوروز است. (روز عید است)
حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام از آن حلوا میل فرمود و خندید و چنین شوخی کرد که:
اگر می‏توانی همه روز را نوروز قرار ده!! [1] .
اینکه در نهج‏البلاغه در خطبه 224 نقل فرمود که شخصی برای امام علی‏ علیه السلام حلوا آورد و حضرت نپذیرفت، و فرمود:
وَأَعْجَبُ مِنْ ذلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا، وَمَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا، کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا، 
فَقُلْتُ: أَصِلَةٌ، أَمْ زَکَاةٌ، أَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ!
فَقَالَ: لَا ذَا وَلَا ذَاکَ، وَلکِنَّهَا هَدِیَّةٌ.
فَقُلْتُ: هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ! أَعَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لَتَخْدَعَنِی؟ أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟
وَاللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا، عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ، وَإِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا. 
مَا لِعَلِیٍّ وَلِنَعِیمٍ یَفْنَی، وَلَذَّةٍ لَا تَبْقَی! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ، وَقُبْحِ الزَّلَلِ. وَبِهِ نَسْتَعِینُ.
«و از این حادثه شگفت‏آورتر اینکه شب هنگام کسی به دیدار ما آمد [2] و ظرفی سر پوشیده پر از حلوا داشت، معجونی در آن ظرف بود که از آن تنفّر داشتم، گویا آن را با آب دهان مار سمّی، یا قی کرده آن مخلوط کردند، به او گفتم: هدیه است؟ یا زکات یا صدقه؟ که این دو بر ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله حرام است.
گفت نه، نه زکات است نه صدقه، بلکه هدیه است.
گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگریند، آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده یا جن زده شدی؟ یا هذیان می‏گویی؟
بخدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان‏هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوای را از مورچه‏ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد، و همانا این دنیای آلوده شما نزد من از برگ جویده شده دهان ملخ پَست‏تر است.
علی را با نعمت‏های فناپذیر، و لذّت‏های ناپایدار چه کار؟!! 
بخدا پناه می‏بریم از خفتن عقل، و زشتی لغزش‏ها، و از او یاری می‏جوییم.» [3] .
در آنجا «اشعث بن قیس» چون فردا در دادگاه برای مسئله‏ای می‏بایست محاکمه شود، شب هنگام حلوا را به بهانه هدیه بُرد تا حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام را به خیال واهی خود جذب کند که آن حضرت نپذیرفت و هدیه او را ردّ کرد.
نه اینکه حضرت غذائی نمی‏خورد یا هدیه و دعوت دوستان را ردّ می‏کرد.
گرچه امام علی‏ علیه السلام نسبت به قبول هدایا احتیاط می‏کرد و هدایای مردم مدائن را در سر راه صفّین نپذیرفت و فرمود:
هرچه به سپاهیان یا اسبان ما می‏دهند، باید قیمت عادلانه را بگیرند.
از حضرت پرسیدند:
برخی از مردم مدائن با بعضی از سربازان خویشاوند می‏باشند که برای آنها هدایایی آورده‏اند.
امام علی‏ علیه السلام فرمود:
مانعی ندارد.
امیرالمؤمنین‏ علیه السلام به کارگزاران نظام هشدار می‏دهد که از راه پذیرش هدایا به رشوه خواری مبتلا نگردند و یکی از دغدغه‏های آن حضرت یکی دانستن هدیه و رشوه بود، که در خطبه 156 فرمود:
«یَا عَلِیُّ، إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ مِنْ بَعْدِی»
فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَوَلَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ، وَحِیزَتْ عَنِّی الشَّهَادَةُ، فَشَقَّ ذلِکَ عَلَیَّ، فَقُلْتَ لِی:
«أَبْشِرْ، فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ؟»
فَقَالَ لِی: «إِنَّ ذلِکَ لَکَذلِکَ، فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذَنْ؟»
فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، لَیْسَ هذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ، وَلکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَی وَالشُّکْرِ. وَقَالَ:
«یَا عَلِیُّ، إِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ، وَیَمُنُّونَ بِدِینِهِمْ عَلَی رَبِّهِمْ، وَیَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ، وَیَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ، وَیَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْکَاذِبَةِ، وَالْأَهْوَاءِ السَّاهِیَةِ، فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِیذِ، وَالسُّحْتَ بِالْهَدِیَّةِ، وَالرِّبَا بِالْبَیْعِ»
قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَبِأَیِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذلِکَ؟ أَبِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ، أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟ 
فَقَالَ:
«بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ».
«ای علی! پس ازمن امّت اسلامی به فتنه و آزمون دچار می‏گردند.
گفتم: 
ای رسول خدا مگر جز این است که در روز «اُحُد» که گروهی از مسلمانان به شهادت رسیدند، و شهادت نصیب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودی، ای علی! مژده باد تو را که شهادت در پی تو خواهد آمد.
پیامبر صلی الله علیه وآله به من فرمود:
(همانا این بشارت تحقّق می‏پذیرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟)
گفتم: 
ای رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین موردی جای صبر و شکیبایی نیست بلکه جای مژده شنیدن و شکرگذاری است.
و پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
(ای علی! همانا این مردم به زودی با اموالشان دچار فتنه و آزمایش می‏شوند، و در دینداری بر خدا منّت می‏گذارند، با این حال انتظار رحمت او را دارند، و از قدرت و خشم خدا، خود را ایمن می‏پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغین، و هوسهای غفلت‏زا، حلال می‏کنند، «شراب» را به بهانه اینکه «آب انگور» است و رشوه را که «هدیه» است و ربا را که «نوعی معامله» است حلال می‏شمارند).
گفتم: 
ای رسول خدا، در آن زمان مردم را در چه پایه‏ای بدانم؟
آیا در پایه ارتداد؟ 
یا فتنه و آزمایش؟
پاسخ فرمود:
(در پایه‏ای از فتنه و آزمایش) [4] .

پی نوشت ها: 
[1] شرح ابن‏ابی‏الحدید ج11 ص274. 
[2] نوشتند که اشعث بن قیس بود. 
[3] خطبه 224 نهج‏البلاغه معجم المفهرس محمد دشتی، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- کتاب‏أمالی ص496 و497 مجلس90 ح70: شیخ صدوق (متوفای 381 ه)
2- تذکرة الخواص ص143: ابن جوزی حنفی (متوفای 654 ه)
3- ربیع‏الابرار ص230 وج3 ص319 ح61 ب48: زمخشری معتزلی (متوفای 538 ه)
4- کتاب مناقب ج 2 ص 109: ابن شهر آشوب (متوفای 588 ه)
5- کتاب اربعین ص377 تا380: مجلسی (متوفای 1110 ه)
6- منهاج البراعة ج 2 ص 390: ابن راوندی (متوفای 573 ه). 
[4] خطبه 14:156 نهج‏البلاغه معجم المفهرس محمد دشتی. 


  
  

الف - امام علی‏ علیه السلام از لباس‏های بلند، و دارای آستین‏های بلند، پرهیز می‏کردند، 
اگر پیراهنی را می‏پوشید که آستین آن بلند بود، فوراً زیادی آن را قطع می‏کرد. [1] .
ب - لباس باید ساده باشد،
و حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام ساده می‏پوشید،
و فرمود:
امّت اسلامی همواره با خیر و نعمت باشد، آنگاه که ساده پوش باشند و چون ایرانیان و دیگر اقوام غیر عرب به لباس‏های گران قیمت و زَر بفت، روی نیاورند. [2] .
روزی لباس ساده و وصله‏داری بر اندام امام علی‏ علیه السلام بود که شخصی به آن حضرت اعتراض کرد.
حضرت در پاسخ او فرمود:
یَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ، وَیَقْتَدِی بِهِ الْمُؤْمِنُونَ. إِنَّ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ، وَسَبِیلَانِ مُخْتَلِفَانِ؛ فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَتَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَعَادَاهَا، وَهُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ، وَمَاشٍ بَیْنَهُمَا؛ کُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ، وَهُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ!
«دل با آن فروتن، و نفس رام می‏شود، و مؤمنان از آن سرمشق می‏گیرند، دنیای حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جدای از یکدیگرند، پس کسی که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنی خواهد کرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوی آن دو، هرگاه به یکی نزدیک شود از دیگری دور می‏گردد، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند.» [3] .

پی نوشت ها: 
[1] حلیة المتّقین باب پنجم. 
[2] حلیة المتّقین باب هشتم. 
[3] حکمت 103 نهج‏البلاغه معجم المفهرس محمد دشتی، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
1- تحف العقول ص 212: ابن شعبه حرانی (متوفای 380 ه)
2- کتاب طبقات ج 3 ص 28: ابن سعد(متوفای 230 ه)
3- حلیة الاولیاء ج 1 ص 83: ابونعیم اصفهانی (متوفای 402 ه)
4- مطالب السؤول ج 1 ص 15: ابن طلحه شافعی (متوفای 652 ه)
5- سراج الملوک ص 244: طرطوشی (متوفای 520 ه). 


  
  

بهترین رنگ‏ها برای پیراهن، رنگ سفید است،
که حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در اکثر دوران زندگی خود لباس سفید می‏پوشید. [1] .

پی نوشت ها: 
[1] حلیة المتّقین باب چهارم. 


  
  

حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام درسر راه خود برای دفاع از تهاجم شورشیان، به بصره می‏رفتند، 
عدّه‏ای را مشاهده فرمود که لباس‏های بسیار بلندی دارند، بگونه‏ای که بر روی زمین کشیده می‏شود.
امام علی‏ علیه السلام به آنها اعتراض کرد که چرا لباس‏های بلند را کوتاه نمی‏کنید؟ [1] .
هم زود آلوده می‏شود، و هم کِبر و غرور می‏آورد.

پی نوشت ها: 
[1] بهج‏الصّباغه ج12 ص109. 


  
  

امام علی‏ علیه السلام همواره به نماز اوّل وقت توجّه فراوان داشت و این اصل ارزشمند را از یاد نمی‏برد.
در یکی از روزهای نبرد صفین، در گرما گرم جنگ و کشتار، حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام به خورشید نگریست و فرمود:
وقت نماز است.
آنگاه دست از جنگ کشید، و در گوشه‏ای به نماز ایستاد، 
در حالی که انواع خطرات او را تهدید می‏کرد، و تیرهای فراوانی به سوی او پَر می‏کشید، 
امّا امام علی‏ علیه السلام سرگرم نماز بود، گویا در خانه خود نماز می‏خواند.
نماز اوّل که تمام شد تیری به سوی حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام آمد و سخت بر ران پایش فرو رفت، یاران حضرت با اضطراب پیرامون او را گرفتند، امّا امام علی‏ علیه السلام با همان حالت نماز دوم را خواند. [1] .

پی نوشت ها: 
[1] انوار نعمانیه ص 342،و نفایس الاخبار ص 463. 
ا


  
  

انسان باید در جائی نماز بخواند که حال و هوای معنوی داشته و از زَرق و بَرق دنیائی به دور باشد.
حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام فرمود:
در خانه خود اطاقی را برای نماز خواندن اختصاص دهید.
و حضرت در اطاقی که در آن جز فرشی و قرآن و شمشیری وجود نداشت، نماز می‏خواند.
و به یکی از دوستان خود به نام «مَسْمَع» فرمود:
«دوست دارم در خانه خود اطاقی را نمازخانه قرار دهی و با لباس مخصوص در آن مکان که اختصاص به نماز دارد، نماز بخوانی، و از خدا بخواهی که تو را از آتش جهنّم نجات دهد و وارد بهشت فرماید.
از خدا بترس و دعای نامشروع نداشته باش، و کسی را نفرین نکن.» [1] .

پی نوشت ها: 
[1] حلیة المتّقین باب دوازدهم فصل پنجم. 


  
  

امام باقر علیه السلام می‏فرماید:
پدرم حضرت سجّاد علیه السلام شب و روز در نماز و عبادت و گریه و مناجات بود تا آنجا که صورتش از شب زنده داری زرد، و چشم‏هایش از شدّت گریه سرخ شد،
و بر پیشانی حضرت از سجده‏های طولانی پینه بسته بود، و پاهای پدرم را دیدم که وَرَم کرده است،
نتوانستم تحمّل کنم، دلم سوخت و گریه کردم.
پدرم صدای گریه مرا شنید و فرمود:
«پسرم یکی از جزوه های عبادت علی بن ابیطالب‏ علیه السلام را بیاور.»
وقتی آن کتاب را آوردم، مقداری از آن را خواند و فرمود:
مَنْ یَقْوَی عَلی عِبادَةِ عَلِیِّ بنِ ابیطالب‏ علیه السلام
(چه کسی قدرت دارد که مانند علی‏ علیه السلام عبادت کند؟) [1] .

پی نوشت ها: 
[1] بحار قدیم ج 11 ص 23. 


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >