سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان روزى درویشان را در مالهاى توانگران واجب داشته . پس درویشى گرسنه نماند جز که توانگرى از حق او خود را به نوایى رساند . و کردگار ، توانگران را بازخواست کند از این کار . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :66
بازدید دیروز :0
کل بازدید :48755
تعداد کل یاداشته ها : 370
103/9/7
12:10 ع
موسیقی


در روایت آمده است که روزی ام اسلم برای دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  به خانه ام سلمه آمد و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سوال کرد. ام سلمه گفت: برای کاری بیرون رفته و چند لحظه دیگر می آید.

ام اسلم نزد ام سلمه منتظر ماند تا اینکه حضرت آمد. ام اسلم گفت: پدر و مادرم به فدایت، ای رسول خدا! کتاب خوانده و فهمیدم که هر نبی ای وصی داشته است؛ حضرت موسی وصی ای در زمان حیات و وصی ای نیز بعد از مرگش داشت و همچنین حضرت عیسی علیه السلام ، ای رسول خدا! وصی شما کیست؟

حضرت به او فرمود:

ای ام اسلم! وصی من در زمان حیات و بعد از مرگم یکی است. ای ام اسلم! هر کس آن کاری که من انجام می دهم، او انجام دهد، پس همان او وصی من است.

آنگاه سنگی را از روی زمین برداشتند، آن را نرم کردند و سپس با انگشتری بر آن مهر زدند و فرمودند: هر کس همچون من این کار را انجام دهد، او در زمان حیات و بعد از مرگم وصی من است.

از نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیرون آمده و نزد امیرالمومنین علیه السلام رفته و عرض کردم: پدر و مادرم فدایت باد! آیا تو وصی رسول خدا هستی؟

فرمود: بله، ای ام اسلم! آن گاه سنگی را از روی زمین برداشته ، آن را شکسته و نرم کرد و با انگشترش بر آن مهر زد. سپس فرمود:

ای ام اسلم! هر کس مانند من عمل کند، او جانشین من است.

پس نزد امام حسن علیه السلام که پسر بچه ای بود آمده و به او عرض کردم: ای آقای من! آیا شما جانشین پدرتان هستید؟

فرمود: بله، ای ام اسلم! آن گاه سنگی را از زمین برداشته و مانند پدرش عمل کرد و با انگشترش بر آن مهر زد. از نزد امام حسن علیه السلام بیرون آمده و نزد امام حسین علیه السلام رفتم که سنش کم بود، عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت! آیا شما جانشین برادرت هستید؟

فرمود: بله، ای ام اسلم! او نیز سنگی برداشت و مانند پدر و برادرش عمل کرد.

خداوند به من عمر داد تا اینکه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام نزد امام سجادعلیه السلام رفته و عرض کردم: آیا شما جانشین پدرتان هستید؟

فرمود: بله و مانند پدرانش صلوات الله علیهم اجمعین عمل کرد و از نزد آن حضرت بیرون آمدم.[1]

---------------------------

[1]اصول کافی،ج1،ص355


  
  


از امام صادق علیه السلام روایت شده: هنگامی که حضرت علی علیه السلام عمروبن عبدود را کشت، ذوالفقار را به امام حسن علیه السلام داد و فرمود: به مادرت بگو این را بشوید. بعد از شستن، امام حسن علیه السلام شمشیر را به حضرت علی علیه السلامدادند و در آن زمان حضرت نزد پیامبر بود؛ در وسط شمشیر لکه ای از خون مانده و پاک نشده بود. حضرت علی علیه السلام به فرزندش حسن فرمود: آیا آن را به زهرا سلام الله علیها نداده بودی که بشوید؟

امام حسن فرمود: چرا؟

فرمود: پس این لکه خون روی شمشیر چیست؟

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای علی! از ذوالفقار بپرس که به تو خبر می دهد.

حضرت علی علیه السلام از ذوالفقار پرسید: آیا زهرا سلام الله علیها تو را از خون پلید و نجس نشست و پاک نکرد؟

شمشیر به اذن الهی به سخن آمد و گفت:

چرا فاطمه سلام الله علیها مرا شسته است، ولی کسی نزد ملائکه مبغوض تر از عمروبن عبدود با من کشته نشده بود. پس خداوند به من امر فرمود که قطره ای از خون او را بخورم و آن افتخار من است تا هر روز که ملائکه آن خون را روی من می بینند، بر تو صلوات و درود بفرستند.[1]

----------------

[1]الخرائج و الجرائج،ج1،ص215


  
  

 

 


انس گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  مشتی ریگ به دست گرفتند و ریگ‏ها در دست او به تسبیح گفتن پرداختند. آن گاه آنها را در دست علی ‏علیه السلام ریختند. ریگ‏ها در دستان وی هم به تسبیح گفتن پرداختند، به گونه‏ای که تسبیح گویی آنها را در دستان ایشان شنیدیم. آنها را در دست‏های ما ریختند ولی تسبیح نگفتند. [1]

--------------------

[1] الخرائج و الجرائح:61:47:1، بحار الأنوار:

 

 

 


  
  

عن حذیفة عن رسول الله (صلی الله علیه واله) قال: لو علم الناس متی سمّی علی أمیر المؤمنین ما انکروا فضله ، سمّی أمیر المؤمنین وآدم بین الروح والجسد ، قال الله تعالی:
وإذ أخذ ربّک من بنی آدم من ظهورهم ذریّتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربّکم قالت الملائکة بلی فقال: أنا ربّکم محمد نبیّکم علی أمیرکم. 

 

از حذیفه از رسول خدا ( صلی الله علیه وآله وسلم ) روایت شده است که فرمودند : 
اگر مردم می دانستند چه زمانی علی را به امیری مومنان انتخاب کردند ، برتری او را انکار نمی کردند ؛ او زمانی امیر مومنان شد که آدم بین روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند می فرماید :
« و هنگامی که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت های ایشان نسل ایشان را بیرون آورد و ایشان را شاهد بر خویش گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم ؟ 
گفتند :چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمایم ؛ محمد پیامبر شما و علی امیر شما

فردوس الاخبار دیلمی ج 3 ص 399 .


  
  

روزی فردی نزد حضرت علی علیه السلام امد و از ایشان پرسیده که مرتکب گناهی شده و اکنون بسیار پشیمان است.ولی از بازگوی ان شرمسارم و می خواهم بدانم آیا خداوند مرا مورد مغفرت خویش قرار میدهد.حضرت از آن مرد پرسید که ایا حاضری در حضور قاضی  اعتراف به گناه کنی و کیفر گناهت را بپذیری.و انکه خداوند بخشنده است و و توبه را برای بازگشت هر انسان نادم و پشیمانی قرار داده.

 

آن مرد پذیرفت.

در محکمه قاضی حضور یافتند.آن مرد اعتراف به گناهش کرد وگفت که چند سال پیش گناه کبیره لواط کرده و اکنون نادم و پشیمان است.

قاضی دادگاه با توجه به قوانین زمان ان مرد را مجازت کرد و دستور داد اورا در اتش بسوزانند.

ان مرد هم پذیرفت و همگی برای اجرای قانون در گوشه ای از شهر جمع شدند.

زمان اجرای حکم رسید.

حضرت علی چهره پشیمان ان مرد را دید و ان هم رو به علی علیه السلام کرد و گفت که پشیمان است و از خداوند طلب عفو و بخشش دارم.

اجرای حکم آغاز شد.شعله های اتش در هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد.

این زمان نوری بر علی علیه السلام وارد شد و فرمود که این مرد مورد مغفرت خداوند قرار گرفت.

همانا در این لحظه حضرت دعایی زیر لب خواندند و اتش بر ان مرد سرد شد.

حضر ت که امیرالمومنین بود شرح واقعه را بیرای مردم گفت و فرمود که این شخص مورد بخشش خداوند قرار گرفته.

مردم هم پذیرفتند و ان مرد فقط کفاره گناهش را پرداخت کرد.

((21 ص 3 ج2))


  
  

در احادیث بسیاری آمده است که هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام، حضرت عیسی علیه السلام از آسمان فرود می آید و پشت سر او نماز می‌گذارد. از جمله: 
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« مهدی این امت که عیسی پشت سرش نماز می گزارد از ماست.» 
امام حسن علیه السلام نیز فرمود:« قائم کسی است که عیسی پشت سرش نماز می‌خواند.» 

منابع : 
بحار الانوار 51 / 71 حدیث 12 - ص68، 69، 70 حدیث 11 - ص 84 حدیث 37 - 
ج 52 ص 277 - ص 191 حدیث 24 - ص 279 حدیث 3 ص 181 حدیث 4 


  
  

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه فرمود:« دخترم! خداوند به ما اهل بیت هفت فضیلت نداده است که پیش از ما به هیچ‌کس داده است. پیامبر ما بهترین پیامبران است، و او پدر توست؛ وصی (جانشین) او بهترین اوصیاست، و شوهر تو؛ شهید ما حمزه، بهترین شهداست، و عموی پدرت؛ و جعفر بن ابیطالب از ماست، کسی که دو بال رنگین دارد و در بهشت پرواز می‌کند، و او پسر عموی توست؛ و از ماست دو سبط این امت، و آنها فرزندان تو، حسن و حسین هستند؛ و به خدایی که معبودی جز او نیست سوگند می‌خورم که مهدی این امت که عیسی پشت سرش نماز می‌گزارد، از ماست.» 
آن گاه پیامبر اکرم دست بر شانه حسین علیه السلام زد و سه مرتبه فرمود:« از نسل این است.» 


منابع:

·         بحارالانوار، 51 / 76 حدیث 32 - ص 91 حدیث 38 --------- غیبه الشیخ


  
  

انس بن مالک از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت می کند که فرمود: « ما فرزندان عبدالمطلب بزرگان و سادات اهل بهشت هستیم. من و برادرم« علی» و عمویم حمزه و جعفر و حسن و حسین و مهدی علیهم السلام.» 

ابن عباس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت کرده که فرمود: « مهدی (علیه السلام) طاووس اهل بهشت است.» 

جابر از امام باقر (علیه السلام) روایت می کند که فرمود: « علم به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در قلب مهدی ما می روید، همچنان که گیاهان به بهترین شیوه می رویند و رشد می کنند.» 


منابع: 

بحارالانوار، 51/ 83 و 87 و ص 65 حدیث 1 

بحارالانوار، 51 / 36 حدیث 5 

بحارالانوار، 317 حدیث 16 


  
  

علی بن ابی طالب علیه السلام می‌فرمود:«از حسد مردم به خودم به پیامبر خدا شکایت کردم.» 
پیامبر فرمود:« آیا خشنود نیستی که یکی از چهار نفر باشی؟ اولین کسانی که وارد بهشت می شوند من و تو و حسن وحسین هستند و زنان ما از راست و چپ ما و ذریه و نسل ما پشت سر زنان ما و شیعیان ما پشت سر ذریه ما وارد بهشت می شوند.» 

درروایتی دیگر، رسول خدا فرمود:« ما فرزندان عبدالمطلب_ من، حمزه، علی، جعفر، حسن و حسین و مهدی_ سروران اهل بهشتیم.» 

منابع: 
بحار الانوار، ج 27، ص 141، حدیث 145- العمده، ص 25. 
بحار الانوار، ج 26، ص 261، حدیث 4- العمده، ص 26. 
بحار الانوار، ج 37، ص 141، حدیث 146. 


  
  

جبرئیل علیه السلام بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرود آمد و به دستش جامی از بهشت بود که در آن جام میوه های فراوانی بود جام را که به دست پیامبر صلی الله علیه و آله داد، جام در دست پیامبر خدا تسبیح و تکبیر و لاالله الا الله گفت. 

آنگاه پیامبر جام را به دست علی علیه السلام داد جام دوباره تسبیح و تکبیر و لاالله الاالله گفت آنگاه جام اینگونه سخن گفت: من مأمورم که جز در دست پیامبر یا وصی و جانشین پیامبر سخن نگویم و سپس جام به آسمان بالا رفت و با زبان گویا که همگان می شنیدند این آیه راخواند : « انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا » (احزاب : 33) (خداوند چنین می خواهد که هر آلایش و پلیدی را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند). 

منابع:

·         بحارالانوار، ج 39، ص121، حدیث 4 ----------- فضائل


  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >