امام حسین علیه السلام تازه به دنیا آمده بود که فاطمه سلام الله علیها گریان نزد پدرش، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، به مسجد رفت و گفت: «ای پدر! حسین را در گهواره گذاشتم و سرگرم آسیاب گندم بودم که ناگهان دیدم حسین در گهواره نیست.»
پس از این خبر، جبرئیل امین فرود آمد و گفت: «یا رسول الله! سلام مرا به فاطمه برسان و به او بگو چشمت روشن باد! آسیبی به حسین علیه السلام نرسیده و او از مقربین است.»
پیامبر فرمود: «حسین کجاست؟»
جبرئیل گفت: « هنگامی که جماعتی از ملائکه همراه من برای تبریک ولادت حسین علیه السلام فرود آمدند و به آسمان باز گشتند، بر سایر ملائکه افتخار کردند که حسین را زیارت کردهاند. سایر ملائکه به پروردگار عرض کردند که به ما نیز اجازهی زیارت حسین را عنایت کن.
پس خداوند متعال به من امر فرمود که حسین علیه السلام را به آسمانها ببرم تا سایر ملائکه او را زیارت کنند. الان هم او را باز گرداندهام و او در گهواره است.
اَنَس بن مالک می گوید:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:« علی بن ابی طالب در بهشت همان گونه میدرخشد که ستاره صبحگاهی* برای مردم دنیا.»
*سیاره زهره را هنگام طلوع صبحگاهی، ستاره صبحگاهی می گویند. (لغت نامه دهخدا)
منابع:
· بحارالانوار، ج 39، ص 228 ----------- مناقب
روزی جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر خدا پرسید:«درباره علی بن ابی طالب چه می گویید؟»
فرمود:« او جان من است.»
جابر پرسید:« حسن و حسین چه؟»
فرمود:« آن دو روح من هستند و فاطمه، مادر آن دو، دختر من است. هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هرکس او را شادمان کند من را شادمان کرده است. خدا را گواه می گیرم که من با کسی که با آنان دشمنی دارند، دشمنم و با کسی که با آنان دوستی میکند، دوستی میکنم. ای جابر، هرگاه خواستی خداوند را بخوانی و دعایت مستجاب شود، خدا را به اسماء آنان بخوان که محبوبترین اسماء نزد خداوند عزوجل اند.»
منابع:
بحار الانوار، ج 37، ص 77، حدیث 43- الاختصاص، ص 223.
جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که:
در بخشی از لوحی که خداوند به رسولش اهدا کرده و پیامبر نیز آن را به فاطمه سلام الله علیها هدیه داده بود ( لوح فاطمه )، چنین آمده بود:
...من تو را بر سایر پیامبران برتری بخشیدم، وصی تو علی علیه السلام را بر اوصیا برتری دادم و تو را به دو فرزندت حسن و حسین بزرگ داشتم. . . حسین را معدن وحی خود قرار دادم، او را با شهادت، کرامت بخشیدم و به سعادت رساندم. او برتر از همه شهدا و بلندمرتبه ترین آنهاست. کلمه تام خود را با او قرار دادم؛ حجت بالغه ی من نزد اوست، و به سبب محبت و دشمنی نسبت به خاندان او، به مردم ثواب و عقاب می دهم...»
منابع:
· بحار الانوار، ج 36، ص 116.
از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده که فرمودند: بر بنده خدا سزاوار است که پنج وضو بسازد:
وضو اول ، وضو قلب و پاکیزه کردن آن از مکر و خدعه و کبر و حسد و کینه و دشمنی است. خداوند عزوجل در قرآن فرموده: «جامه های خویش را پاک و طاهر ساز» و مقصود، طاهر ساختن قلب است.
وضوء دوم، وضو زبان است و پاکیزه کردن آن از غیبت و دروغ و تهمت و گفتار بیهوده و نارواست ، و خداوند در کتاب خود فرموده: «کسی از شما نباید از دیگری غیبت کند».
وضوء سوم، وضوء اندرون و پاکیزه ساختن شکم از خوراک شبهه ناک و حرام است و خداوند فرموده: « از خوراکهای پاک و پاکیزه تناول کنید».
وضوء چهارم، وضوء بدن است و جسد از پوشیدن جامه های حرام و ممنوع، و خداوند متعال می فرماید: «پوشش و جامه تقوا و لباس پرهیز است که از هر جامه ای بهتر و سزاوار تر است».
وضوء پنجم، وضوء ظاهری است ، همان که خداوند در قرآن فرموده: «ای اهل ایمان چون در صدد اقامه نماز شدید، رخساره و دستهای خود را با آب بشویید».
مىگویند: قرائت قرآن یکى از واجبات است و باید قرآن را خواند. ما هم مىخوانیم، ولى چرا حال ما که قرآن مىخوانیم با آن کسى که نمىخواند فرقى نمىکند؟ من که قرآن مىخوانم در امتحانات خود موفق مىشوم و آن هم که قرآن نمىخواند، در امتحانات خود موفق مىشود، پس چه فایدهاى دارد؟
خداوند متعال مىفرماید: (فَاقرَءواْ ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرءان);[30] هر چه از قرآن میسّر مىشود بخوانید.
قرآن، کتاب الهى و وسیله نجاتى است که از طرف خداوند براى هدایت و تکامل انسانها نازل شده است، تا آن را بخوانند و بفهمند و با عمل به دستورهایش رستگار و سعادتمند شوند.
باید توجه کرد هر عملى اثر خاصى دارد. خواندن و انس با قرآن آثار فراوانى در انسان دارد و باعث رشد معنوى و برکت و موفقیت بیشتر در کارهاى وى مىشود و در نهایت، به بهترین راه هدایت مىشود، ولى اثر آن قبول شدن در امتحان نیست و اینگونه نیست که هر کس قرآن نخواند در امتحان قبول نشود. قبول شدن در امتحان اثر و ثمره سعى و تلاش و کوشش انسان است. هر کس سعى و تلاش کند، درسش را خوب بخواند، امتحان را خوب پاسخ بدهد، قبول خواهد شد و هر کس تنبلى کند و درسش را نخواند در امتحان موفق نخواهد شد; چنانکه خداوند مىفرماید: (واَن لَیسَ لِلاِنسـنِ اِلاّ ما سَعى * واَنَّ سَعیَهُ سَوفَ یُرى);[31] و اینکه براى آدمى پاداشى جز آن چه با کوشش خودش انجام داده نخواهد بود * و البته انسان پاداش سعى و عمل خودش را به زودى خواهد دید.
بنابراین شما که قرآن مىخوانید، از برکات و آثار خاص آن بهره مىبرید که هزارانبار ارزشمندتر از قبولى در امتحان و مانند آن است، در حالى که آنها که از قرائت قرآن محرومند از این آثار و برکات بىنصیبند.
آیا با خواندن قرآن مىتوانم در درسهایم موفق بشوم؟
با توجه به اینکه داشتن حافظه قوى براى موفقیت در درسها مؤثر است، خواندن قرآن[32] و حفظ آن هم یکى از عوامل تقویت حافظه به شمار مىرود. پس خواندن و حفظ قرآن، خود باعث موفقیت در درسها مىشود; چنان که تجربه دانشآموزان قارى و حافظ قرآن هم این مطلب را تأیید مىکند.
باید توجه داشت که خواندن وحفظ قرآن نباید فرد را از تلاش و کوشش در درسها باز دارد، بلکه باید با برنامهریزى منظم، هم به کارهاى قرآنى و هم به کارهاى درسىبرسد.
الف) چه سورهاى را بهتر است براى اموات بخوانیم؟ ب) چگونه نیت کنیم؟ ج) آیا مىتوان ثواب خواندن قرآن را به روح مقدس یکى از چهارده معصوم(ع) هدیه کرد؟
الف) خواندن هر سورهاى از قرآن براى مردگان مفید و داراى ثواب است، ولى امامان معصوم(ع) فرمودهاند: بهتر است که سورههاى: «الرحمن»، «یس»، «جمعه»، «قدر»، «معوّذتین» (ناس و فلق)، «اخلاص»، «مُلک» و یا «آیةالکرسى» و... خواندهشود.[33]
ب) هنگام خواندن قرآن براى شخصى که از دنیا رفته، همین که نیت کنید براى او مىخوانم کافى است. اگر شخصى قرآن را براى ثواب بردن خودش تلاوت مىکند، باید به قصد قربت و نزدیک شدن به خداوند باشد و اگر براى کسى دیگر و به نیابت از شخص مرده مىخواند و مىخواهد ثواب قرائت را به روح اموات هدیه کند، باز قصد قربت به خداوند متعال لازم است. به این ترتیب که قرآن را به قصد قربت به خداوندمتعال تلاوت کند و ثواب آن را به روح اموات هدیه نماید.[34]
ج) بله، مىتوان ثواب قرآن و اعمال خیر و نیک را به روح مقدس پیشوایان معصوم(ع) هدیه نمود و این کار موجب مىشود ثواب عمل، چند برابر شود.
آیا مىشود معناى قرآن را به جاى خود قرآن خواند و آیا ثواب آن دو یکى است؟
اگر بخواهیم از علوم و معارف بىکران قرآن بهره ببریم، شایسته است به ترجمه و تفسیر آن توجه کنیم، تا در پرتو نور معارف الهى و عمل به آنها اجر و ثواب دنیایى و آخرتى را نصیب خود گردانیم.
باید بدانیم که خواندن متن عربى قرآن، ثواب ویژه دارد و خواندن ترجمه قرآن، جاى آن را نمىگیرد. یکى از مسائلى که در قرآن و روایات پیشوایان معصوم، مورد تأکید فراوان قرار گرفته، خواندن و تلاوت قرآن کریم است و این عمل، یکى از سنتهاى حسنهاى است که علما و اولیا و بزرگان دین در طول تاریخ اسلام، به آن اهمیت زیادى داده و بر آن تأکید کردهاند; گو اینکه خواندن قرآن، سخن گفتن با پروردگار و شنیدن سخنان حضرت ذوالجلال است که نه تنها ثواب و اجر دارد، بلکه زنگار را از دلها زدوده، قلبها را احیا و از فحشا و منکر منع مىکند. هر چند حقّ تلاوت، منحصر به خواندن نمىشود، امّا خواندن و عمل کردن مکمل یکدیگرند. و اگر عمل کردن و حتى خواندن معناى آن، همراه با تلاوت نباشد، قلب انسان به تدریج مىمیرد و یا مانند آهن زنگ مىزند. در آیهاى از قرآن (إنّ الّذین یتلون کتـب اللّه و أقاموا الصّلوة...) خواندن کتاب خدا مقدم بر نماز و زکات و انفاق آمده است. امیرمؤمنان(ع) یکى از صفات پرهیزکاران را تلاوت قرآن شمرده است.[35]
پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: برتو باد به خواندن قرآن، چرا که خواندن قرآن، کفّاره گناهان و نگهدارى از آتش و امان از عذاب آخرت است».[36]
در خود قرآن، با الفاظ مختلف به خواندن قرآن دستور داده شده; براى مثال: (فاقرءوا ما تیسّر منه); آن چه مىتوانید از آیات قرآن را بخوانید.[37]
هدف از خواندن قرآن و حفظ آن چیست؟
هدف از خواندن قرآن، هدایت شدن و رسیدن به سعادت دنیوى و اخروى است. خواندن و حفظ قرآن نتایج بسیارى دارد که ما تنها بخشى از آن را ذکر مىکنیم.
الف) تدبر و تفکر در قرآن:
یکى از هدفهاى یادگیرى و حفظ قرآن، تدبر در آن است. قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «کتابى مبارک بر تو فرو فرستادیم تا در آیاتش تدبر (واندیشه) کنند و خردمندان از آن پند گیرند».[38]
ب) تبرک به قرآن و به دست آوردن ثواب:
در این مورد تشویقها و تأکیدهاى فراوانى از معصومین(ع) رسیده است:
1. امام صادق(ع): «قرآن عهد خداوند و فرمان اوست بر خلقش، پس بر مسلمان شایسته است در این عهد خداوند نظر کند و روزى پنجاه آیه از آن را بخواند».[39]
2. امامصادق(ع): «براى مؤمن سزاوار است قبل از مرگ، قرآن را فرا گیرد یا در کار یاد گرفتنش باشد».[40]
3. امامصادق(ع): «هرکس قرآن را از روى [متن عربى] آن قرائت کند، نورچشمش زیاد مىشود...».[41]
بهترین مزد و ثواب براى قاریان قرآن، از نظر قرآن چیست؟
قرآن کریم مىفرماید: (اِنَّ الَّذینَ یَتلونَ کِتـبَ اللّهِ واَقاموا الصَّلوةَ واَنفَقوا مِمّا رَزَقنـهُم سِرًّا وعَلانِیَةً یَرجونَ تِجـرَةً لَن تَبور * لِیُوَفِّیَهُم اُجُورَهُم ویَزیدَهُم مِن فَضلِهِ اِنَّهُ غَفورٌ شَکور);[13] کسانى که کتاب الهى را تلاوت مىکنند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهایم، پنهان و آشکار انفاق مىکنند، تجارتى[ پر سود] و بى زیان و خالى از کساد را امید دارند. [آنها این اعمالصالح را انجام مىدهند]تا خداوند اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بیفزاید که او آمرزنده و شکرگزار است.
بدیهى است که منظور از تلاوت در اینجا، قرائت سطحى و خالى از تفکر و اندیشه نیست، بلکه خواندنى است که سرچشمه فکر و اندیشه و در نتیجه، عملصالح باشد. در روایات اسلامى نیز به برخى از پاداشهاى قاریان قرآن اشارهشده; از جمله:
خداوند به قارى قرآن پاداش عظیمى خواهد داد. پیامبراکرم(ص) فرمود: «هر کس براى رضاى خدا و آگاهى عمیق در دین، قرآن بخواند، ثواب فرشتگان و انبیا و رسولان را خواهد داشت».[14]
امام کاظم(ع) مىفرماید: «درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قارى قرآن گفته مىشود: بخوان و[ در مراتب بهشت] بالا برو. سپس مىخواند و مقامش بالامىرود».[15]
اگر قرآن را با صوت بخوانیم اجرمان چه قدر است؟ و اگر بدون صوت بخوانیم چهطور؟
مقدار اجر و ثواب را خدا مىداند. پیامبراکرم(ص) مىفرماید: «قرآن را با صوتهاى خویش زیبایى بخشید، زیرا صوت زیبا بر زیبایى قرآن مىافزاید.»[16]
با توجه به اینکه آیات قرآن سخنان خداوند است و خدا از اول کامل بوده، پس ارزشگذارى آیات قرآن براى چیست که فلان سوره ثواب بیشترى دارد؟ (در مفاتیح این ارزشها آمده است).
باید دانست اگر تفاوتى در سورهها از نظر ارزش، وجود داشته باشد، به کامل بودن خدا ارتباطى ندارد، چرا که ممکن است خداى متعال و حکیم از روى حکمت و به جهت مصلحت، بعضى از سورهها را از نظر فصاحت و بلاغت یا مفهوم و محتوا بر بعضى دیگر و یا بعضى از آیات را بر بعضى دیگر برترى داده باشد; همانطور که در خلقت انسانها، بعضى از آنها را بر برخى دیگر ـمانند انبیا بر مردم عادىـ برترى داده است. هر یک از آیات یا سورههاى قرآن به گلهایى مىماند که بوى دلرباى مخصوص خویش دارد.
ممکن است نسبت به یک سوره توجه خاصى شده باشد که این مطلب با بررسى اهداف و مقاصد آن سوره تا حدى روشن مىشود; مثلا اگر سورهاى به مسائل اخلاقى در سطح عمومى مردم و جامعه پرداخته باشد، مانند سوره نور و آیات حجاب، چون عموم مردم درگیر این مسائلاند، نسبت به این سوره توجه خاصى شده است. سورههاى دیگر نیز با توجه به مقتضاى مفاهیم آن و نیاز جامعه و عموم مردم مورد توجه خاص قرار گرفته است.
بنابراین شناخت مفاهیم یک سوره و درک نیاز جامعه و مشکلات آن مىتواند به روشن شدن علل این ارزشگذارىها کمک کند. از طرفى باید دانست که برخى از روایات وارده در مورد ارزش و خاصیت سورهها، بىپایه و بىاعتبار است; چنانکه «میر سیدشریف جرجانى» در حواشى کشاف در آخر «تفسیر فاتحة الکتاب» و «ابنالجوزى» در الموضوعات و «سیوطى» در اللئالى المصنوعه اکثر احادیثى که از «ابىّبنکعب» در فضایل سورهها نقل شده کذب و موضوع (جعلى) مىداند.[17]
لطفاً درباره خواندن قرآن و آثار آن در زندگى انسان و اینکه انسان با خواندن قرآن چه پیشرفتهایى مىتواند در زندگى داشته باشد، توضیح دهید.
قرائت قرآن در زندگى مسلمان، آثار زیادى مىتواند داشته باشد; از جمله:
1. قرائت قرآن، ذکر خداوند است. با ذکر خدا دلها آرام مىگیرد. آرامش روحى، زندگى روزمره انسان را به سوى خوشبختى سوق مىدهد.
2. چون قرآن، قانون اساسى اسلام است با خواندن و توجه به معانى قرآن مىتوان به رفتار و چگونه زیستن خود شکل داد.
3. قرائت قرآن، شعار اسلام است و پیامبر و امامان معصوم به قرائت قرآن با صداى بلند، در مکانها و زمانهاى مختلف و آهنگ خوش تأکید داشتهاند، لذا قرائت قرآن مىتواند موجب تقویت دین و نظام اجتماعى مسلمانان گردد.
4. حفظ و قرائت قرآن، موجب تقویت حافظه مىگردد و در نتیجه در زندگى مسلمان تأثیر مىگذارد و موجب پیشرفت در کارهاى علمى او مىگردد.
از ذکر آثار دیگر صرف نظر مىکنیم و شما را به خواندن روایتهاى نورانى اولیاى معصوم(ع) در اینباره ارجاع مىدهیم.[18]
آیا مطالب کتابهایى که در آنها نوشته مثلاً اگر فلان آیه را هزار مرتبه بخوانى، به مکه مىروى یا اگر فلان آیه را بر روى بازو ببندى موجب قدرت مىشود، درست است؟
1. قرآن کریم، مایه هدایت و رحمت است.[19] این کتاب شریف و کلام لطیف، مربّى و راهنماى انسان در رسیدن به کمال نهایى و نزدیک شدن به خداست و او را بهسوى خیر و سعادت سوق مىدهد. هدف اصلى و مهمترین فایده آن، انسانسازى و تربیت بشر است. فواید و آثار دیگر، هدفى فرعى بهحساب مىآیند.[20]
2. اصل اینکه خواندن سورهها و آیات قرآن، آثار و فواید خاصى دارد، جاى شک و تردید نیست و در این مورد روایات، تواتر معنوى دارند، امّا در هر مورد باید به روایت معتبر استناد کرد; یعنى اگر بخواهیم بگوییم فلان سوره یا آیه فلان اثر یا فایده را دارد، باید با استناد به روایت معتبر چنین سخنى را بگوییم.
3. در برخى روایات آمده است که خواندن و قرائت سورههاى قرآن، فواید متعددى دارد; از جمله: امامصادق(ع) فرمود: «کسى که همه روزه، قرائت سوره عمّ یتساءلون را ادامه دهد، سال تمام نمىشود، مگر اینکه خانه خدا را زیارت مىکند»[21] و نیز فرمود: «هر کس به خواندن سوره مریم(س) مداومت کند، از دنیا نخواهد رفت، مگر اینکه خدا به برکت این سوره، او را غناى نفس مىبخشد و از نظر مال و فرزند بىنیاز مىکند».[22]
منظور این روایات، فقط خواندن آیات نیست، بلکه خواندن، مقدمهاى براى فهم قرآن است و درک آن نیز در جاى خود، مقدمهاى براى محقق ساختن دستورهاى آن در زندگى فردى و اجتماعى است و بهطور قطع اگر مسلمانان از مفاد سورههاى قرآن در زندگى خود الهام بگیرند، همه پاداشها و خواستههاى مشروع دنیا و آخرت را از آنِ خود خواهند کرد.[23]
4. یکى از عوامل مؤثر در سرنوشت انسان، خواندن قرآن و دعا است، امّا خداوند حکیم براى هدایت بشر به کمال، عوامل و اسباب دیگرى نیز مانند: عقل، علم، مشورت، کمک گرفتن از وسائل عادى، دارو و درمان، پرهیز از چیزهایى که بر جسموجان [روح] انسان تأثیر منفى دارد و... را آفریده و آیات قرآن نیز انسان را به کمک جستن و بهرهمندى از این اسباب، سفارش فرمودهاست.[24]
زندگىِ ما چگونه و به چه علت با خواندن قرآن زیبا مىشود؟
اگر ما به آثار خواندن قرآن توجه و قرآن را مانند دوستى در زندگى انتخاب کنیم، آیاتش را بخوانیم و در معانى آسمانىاش تفکر کنیم، پس از مدتى زندگىمان سرشار از نور، روشنایى، طراوت و زیبایى خواهد شد.
ما در نیایشى پیش از تلاوت قرآن از خدا مىخواهیم: «خدایا! رغبت مرا به قرآن افزون گردان و آن را مایه روشنایى دیده و درمانِ بیمارىهاى دل و از بین رفتن غمواندوه من قرار ده. خدایا! زبانم را به خواندن قرآن بیارا و چهرهام را با آن زیبا، بدنم را با آن قدرتمند و ترازوى اعمالم را سنگین کن».
و در نیایشى که هنگام ختم قرآن مىخوانیم، به خداوند مىگوییم: «خدایا! قرآن را در دنیا همراه ما، در گور انیس ما، در قیامت شفاعت کننده ما، بر پُل صراط مایه روشنایى، در بهشت همنشین، در برابر آتش دوزخ پوشش و براى اجراى کارهاى نیک، راهنماى ما قرار ده».[25]
آیا قرآن براى تمامى امور زندگى به درد ما مىخورد؟
قرآن براى همه امور زندگى انسان پیام دارد; خود مىگوید: (ونَزَّلنا عَلَیکَ الکِتـبَ تِبیـنـًا لِکُلِّ شَىء);[26] ما قرآن را که براى هر چیز بیانى است بر تو نازل کردیم. در جاى دیگر مىگوید: (ما فَرَّطنا فِى الکِتـبِ مِن شَىء);[27] ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم. از آنجا که قرآن، مشعل نور و کتاب هدایت است، پرتو نورش را تا آنجا که مىخواهد هدایت کند، مىتاباند. البته این به آن معنا نیست که ما از قرآن انتظار داشته باشیم راه هواپیماسازى یا کشف بیمارىهاى سخت و ساختن موشکهاى قارهپیما را نیز آموزش دهد، زیرا قرآن، کتابِ آموزش هواپیماسازى یا موشکسازى و یا... نیست، امّا در همه این زمینهها حرفهایى براى گفتن دارد. اولین سورهاش انسانها را به خواندن دعوت مىکند: (اقرأ باسم ربّک).
گرفتارى بزرگ انسانِ امروز، نداشتن و یا ساختن سلاحهاى پیشرفته نیست; گرفتارى بزرگ او آن است که نمىداند از این ابزارها چگونه استفاده کند. قرآن راه درست استفاده کردن از همه امکانات و ابزار زندگى را به انسان مىآموزد. به او مىآموزد که با کشف آهن، آن را در راه منافع مردم به کار گیرد: (واَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ ومَنـفِعُ لِلنّاسِ);[28] ما آهن را آفریدیم که در آن نیروى سخت و منافعى براى مردم وجود دارد، نه در راه نابودى و کشتار آنان: (ولا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّه...);[29] و کسى را که خداوند کشتن آن را حرام شمرده نکشید.
اگر از آغاز تا پایان به آیات و سورههاى قرآن نظرى بیفکنیم، خواهیم دید که قرآن، بهترین شیوهها را براى زندگى دنیایى همراه با سعادت به انسانها نشان داده است. زندگى همراه با عزت، سربلندى، برادرى و بزرگوارى، نه همراه با ظلم و بیداد و ستم.
درجات بهشت بر اساس تعداد آیات قرآن تقسیم شده است و هر کس هر مقدار که با قرآن آشنا باشد درجات بهشت را طى مىکند.
براى تلاوت قرآن کریم فضایل، آثار و فواید دنیایى و آخرتى فراوانى بیان شده است: بارورى ایمان، صفاى دل، تخفیف گناهان، عبادت برتر، برخوردارى از ثواب فرشتگان و پیامبران، همنشینى با فرشتگان، پیمودن درجات کمال و ترقى در بهشت، درمان بیمارىهاى روحى، رفع غم و اندوه، روشنایى دیدگان، مونس تنهایى، عمر با برکت، استجابت دعا، صفاى خانه، رفع عذاب از پدر و مادر و....
شایان توجه است که پیمودن مراتب کمال قرائت، همچون رسیدن به مرحله تدبّر و عمل، مستوجب کمال ثواب و رضاى الهى و دریافت خیرات بیشتر و بهتر مىشود.
اهمیت و فضیلت قرائت قرآن تا چه اندازه است؟
براى قرائت قرآن، در کلمات گهربار پیشوایان معصوم(ع) فضایل و آثارى بیان شده که موجب رشد و پرورش روح و روان آدمى مىشود. همین فضایل و آثار باعثگردیده که تلاوت و قرائت قرآن از اهمیت بسیارى برخوردار باشد. اکنون به برخى از این فضایل و آثار اشاره مىکنیم:
1. سعادتمندى: پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: «اگر زندگى سعادتمندان و مرگ شهدا و نجات در روز جزا و امنیت در روز هراس و نور در روز ظلمت و سایبان در روز حرارتِ شدید و سیراب شدن در روز عطش و ارزش و سنگینى در روز سبکى اعمال را مىخواهى، پس قرآن را مطالعه کن، چرا که قرآن یادآور خداى رحمان و حافظ از شیطان و عامل برترى در ترازوى اعمال است».[1]
در حدیث دیگر مىفرماید: «هر کس قرآن بخواند، گویى به مرتبه پیامبرى رسیده است، جز آن که بر او وحى نمىشود!».[2]
2. بارورى ایمان: امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: «بارورى و رشد ایمان با قرآن خواندن به دست مىآید».[3]
3. استجابت دعا: امام حسن مجتبى(ع) فرمود: «هر کس قرآن بخواند ـ بلافاصله یا با کمى تأخیر ـ دعایش مستجاب خواهدشد».[4]
4. نورانیت و افزودن خیر و برکت خانه: پیامبراکرم(ص) فرمود: «خانههایتان را با تلاوتقرآن نورانى کنید و آنها را همچون یهود و نصارا ـ که نماز و عبادت را در خانهها تعطیل کرده، تنها در کنیسه و کلیسا انجام مىدهند ـ به گورستان تبدیل نکنید. هنگامىکه در خانهاى زیاد قرآن خوانده شود، خیر و برکت آن فزونى یابد و اهل خانه مدتها از آن لذت خواهند برد و همانگونه که ستارگان براى زمینیان مىدرخشند، [این خانه] نیز براى آسمانیان مىدرخشد».[5]
5. غفران گناهانِ پدر و مادر: امام صادق(ع) مىفرماید: «خواندن قرآن از روى مصحف، عذاب پدر و مادر را سبک مىکند، گرچه کافر باشند».[6]
6. افزایش مدّت بینایى: امام صادق(ع) فرمود: «هرکس قرآن را از رو [با نگریستن بر آیات] بخواند، از بینایىاش براى مدت طولانى لذت خواهد برد».[7]
7. آمیخته شدن قرآن با گوشت و خون قارى: امام صادق(ع) فرمود: «هر جوان مؤمنى که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته خواهد شد».[8]
8. صفاى دل: پیامبراکرم(ص) فرمود: «بدون شک این دلها زنگار مىگیرند; همچنان که آهن زنگ مىزند. عرض شد: صیقل آن به چیست؟ فرمود: قرائت قرآن».[9]
9. بهترین عبادت: پیامبر(ص) فرمود: «بهترین عبادتِ امتِ من، تلاوت قرآن است».[10]
10. بخشش گناهان، نوشته شدن حسنه و پاک شدن گناهان.[11]
چرا در شبهاى ماه مبارک رمضان، قرائت سورههاى خاصى از قرآن کریم، تأکیدشده است (مثل: خواندن سوره عنکبوت، دخان و...) که خواندن آن ثواب بیشترى دارد؟
تلاوت قرآن کریم، در همه حال ارزشمند است، زیرا همه قرآن، کلام خداست و خواندن همه سورهها فضیلت و ثواب دارد، در عین حال، خواندن بعضى از سورهها در بعضى اوقات ـ به دلیل مصالحى که خداوند و چهارده معصوم(ع) از آن آگاهندـ ثواب بیشترى دارد.
منظور این روایات، فقط خواندن آیات نیست، بلکه خواندن، مقدمهاى براى فهم قرآن است و درک آن نیز در جاى خود، مقدمهاى براى محقق ساختن دستورهاى آن در زندگى فردى و اجتماعى است. بهطور قطع، اگر مسلمانان از مفاد سورههاى قرآن در زندگى خود الهام بگیرند، همه پاداشها و خواستههاى مشروع دنیا و آخرت را از آن خود خواهند کرد.
سفارش پیامبر و امامان معصوم(ع) به خواندن برخى سورهها در اوقات خاص، مسلّماً حکمتهایى دارد که ممکن است عقل بشر به برخى از آنها نرسد، ولى مهربانى و لطف خدا و اولیایش مانع از آن مىشود که بشر از آثار خیر مخفى بر خود محروم گردد. ضمن اینکه یکى از اسباب تأکید بر قرائت سوره دخان در شب قدر، مطرح شدن شب قدر در آن سوره است.
بنابراین، همه سورهها و آیات قرآن را باید خواند و در آن تدبّر کرد، ولى بهتر است به سورهاى که آثار ذکر شده براى آن، متناسب با نیاز انسان باشد، متوسل شد.[12]
امام صادق(علیهالسلام) حکایت فرمود:
روزى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) در بین کوههاى مکه قدم مىزد، چشمش به مردى بلند قامت افتاد، به او فرمود: تو از جنّیان هستى، اینجا چه مىکنى؟
گفت: من "هام" فرزند "هیثم" فرزند "قیس" فرزند "ابلیس" هستم .
حضرت فرمود: بین تو و ابلیس دو پدر فاصله است؟
گفت: آرى. فرمود: چند سال عمر کردهاى؟
پاسخ داد: به مقدار عمر دنیا، آن روزى که قابیل، هابیل را کشت، من نوجوان بودم و مىشنیدم که آن دو چه مىگویند؛ و کار من این بود که بین افراد تفرقه و دشمنى ایجاد مىکردم، و بر بام خانهها و سر دیوارها مىرفتم و شور و شیون به راه مىانداختم، و سعى داشتم که افراد صله رحم نکنند، نیز خوراک و طعام انسانها را فاسد مىگرداندم .
حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه) فرمود: کارهاى بسیار زشت و خطرناکى را انجام دادهاى .
"هام" گفت: مدتها است توبه کردهام و توسط حضرت نوح(علیهالسلام) هدایت گشتم و سوار کشتى او شدم، من همراه حضرت هود(علیهالسلام)، در مسجد هنگام عبادت با دیگر مؤمنین حضور داشتم، و با حضرت إلیاس(علیهالسلام) در جریان ریگهاى بیابان بودم؛ و آن هنگامى که خواستند حضرت ابراهیم (علیهالسلام) را در آتش بیندازند حضور داشتم؛ و چون خواستند حضرت یوسف(علیهالسلام) را به چاه افکنند کنارش بودم، او را در بغل گرفته و آهسته در چاه نهادم، همچنین در زندان، مونس و همدم او بودم .
و نیز مدتى با حضرت موسى(علیهالسلام) بودم و مقدارى از تورات را به من تعلیم نمود و فرمود: چنانچه حضرت عیسى را ملاقات کردى، سلام مرا به او برسان، و حضرت عیسى(علیهالسلام) مقدارى از انجیل را به من تعلیم داد و سپس فرمود: سلام مرا به حضرت محمد(صلّى الله علیه و آله) برسان .
به مقدار عمر دنیا، آن روزى که قابیل، هابیل را کشت، من نوجوان بودم و مىشنیدم که آن دو چه مىگویند؛ و کار من این بود که بین افراد تفرقه و دشمنى ایجاد مىکردم، و بر بام خانهها و سر دیوارها مىرفتم و شور و شیون به راه مىانداختم، و سعى داشتم که افراد صله رحم نکنند، نیز خوراک و طعام انسانها را فاسد مىگرداندم .
پس یا رسول الله! سلام حضرت عیسى بر تو باد.
رسول خدا(صلوات الله علیه) فرمود: سلام خدا بر او باد و نیز سلام بر تو که سلام رسان هستى، اى هام! چنانچه خواستهاى دارى، بگو؟
هام گفت: آرزوى من آن است که خداوند تو را براى هدایت و نجات امّت نگه دارد و این که امّت، صادقانه مطیع وصىّ و خلیفهات باشند، چون که امّتهاى گذشته به جهت مخالفت و دشمنى با اوصیاى پیغمبرانشان هلاک شدند، و تقاضاى دیگر من آن است که مقدارى از قرآن را به من بیاموزى تا در نماز بخوانم .
پیامبر اکرم به امام على(علیهماالسلام) فرمود: یا على! "هام" را تعلیم ده و با او مدارا کن .
هام اظهار داشت: یا رسول الله ! این شخص کیست؟ تا همدم او باشم، چون جنّیان فقط تابع پیغمبر و یا خلیفه او هستند.
حضرت فرمود: اى هام! خلیفه دیگر انبیاء چه کسانى بودند؟
گفت: خلیفه آدم فرزندش "شیث" بود، خلیفه نوح، "سام"، خلیفه هود، "یوحنّا" پسر عموى هود بود و خلیفه ابراهیم،" اسماعیل"، خلیفه اسماعیل، "اسحاق"، خلیفه موسى، "یوشع"، خلیفه عیسى، "شمعون"، و اینها خلیفه پیغمبران خود گشتند، چون زاهدترین افراد نسبت به دنیا و راغبترین آنها در آخرت بودند.
پیامبر خدا فرمود: در کتابهاى آسمانى چه کسى خلیفه من معرفى شده است؟ گفت: در تورات، شخصى به نام «ایلْیا» ذکر شده؛ پس حضرت فرمود: این شخص، همان «ایلیا» است؛ و یکى از نامهاى دیگر او، حیدر است .
سپس "هام" بر حضرت على (علیهالسلام) سلام کرد.
پس از آن حضرت على(علیهالسلام) بعضى از سورههاى قرآن را به "هام" نبیره شیطان تعلیم نمود.
برگرفته از خرایج راوندى، ج 2، ص 856- 858، ح 72/ بصائر الدّرجات، ص 121، ح 13.
دین و اندیشه تبیان، هدهدی
شیطان در طی اعترافاتی که در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشته بیست و دو گروه از امت آنحضرت را بیان داشته که از دست کارها و افکار و عقاید آنها همواره در رنج و عذاب بوده است که در این تایپیک فهرست وار به آنها اشاره میشود.
پیامبر
شیطان گفت: اولین و سخت ترین دشمن من شما هستی. پیامبر صلی الله علیه و آله از علت آن پرسید، در جواب گفت: چون در قیامت گناهکاران را شفاعت میکنی و زحمات مرا ضایع و امیدم را قطع مینمایی.
عالم عامل
عالمی که به علمش عمل کند، دشمن است من هم دشمن او هستم. پیامبر در این مورد فرمودند: عالم و دانشمندی که به علمش عمل کند، از هزار عابد برای شیطان خطرناک تر است.
حافظ و عامل قرآن
کسی که قرآن را فرا گرفته و حفظ نموده و به تمام دستورات و احکام آن عمل میکند، او دشمن من و من هم دشمن او هستم.
موذن
کسی که پنج وقت نماز، اذان بگوید و اقرار به شهادتین کند و مردم را از خواب بیدار و متوجه عبادت خدا و نماز نماید.
دوستان فقرا
آنها کسانی هستند که فقرا و مساکین را از یاد نمیبرند، همیشه متوجه آنها و به فکر ایشان هستند. در همه جا و در هر شرایط از آنان دفاع میکنند و زندگی ایشان را تامین میکنند.
دوستان ایتام
کسانی که با یتیمان دوست و مهربان هستند و همچون پدر و مادر دلسوز با آنان رفتار میکنند تا یتیمی را احساس نکنند.
فرد مهربان
که دلسوز مردم است و در مقابل کوچکترین ستمی که به یکی از بندگان خدا شود، ناراحت شده و از او دفاع میکند و دلداریش میدهد.
فرد ناصح
کسی که برای رضای خدا، مردم را نصیحت میکند و به جز رضایت الهی، چیزی در دل ندارد.
دائم الوضو
کسی که در تمام حالات با وضو باشد و اگر وضوی او باطل شده، فورا تجدید وضو نماید.
فرد بخشنده
کسی که مردم را در مالش شریک میکند و مقداری از داراییاش را به محرومان جامعه میبخشد و به فکر ذخیره و جمع آوری مال نیست.
فرد خوش خلق
کسی که با همه با گشاده رویی رفتار میکند و با زبان و اعضایش افراد را آزار نمیرساند.
فرد قانع
کسی که در زندگی به کم دنیا و به آنچه خدا برایش مقرر فرموده راضی است.
پاک دامنان
زنان و مردانی که عفت داشته باشند؛ دامنشان آلوده به فحشا و فساد نشده و پوشش اسلامی را در همه جا حفظ کنند.
آمادگان مرگ
کسانی که همواره به فکر مرگ و آماده شدن برای آن هستند و هیچ وقت، آخرت را فراموش نمیکنند و همیشه برای اصلاح آن در تلاشند.
فروتنان
ایشان در برابر خدا و خلق او تواضع میکنند و خود را کوچک میپندارند.
جوان عابد
جوانی که عاشق دین است، شب زنده داری کرده، از بندگی خدا لذت میبرد.
باز دارندگان نفس از حرام
کسی که نفس خود را از حرام باز دارد، کسانی که حلال و حرام الهی را رعایت کرده و اعضا و جوارح خود را به آن عادت نمیدهند.
خیر خواهان
کسانی که در نبود برادران مومن خود، دعای خیرشان میکنند، هر چیزی را که برای خود میپسندند، برای دریگران هم میپسندند و هر آنچه برای خود نمیپسندند، برای دیگران نیز نمیپسندند.
مهربان با پدر و مادر
کسانی که با پدر و مادر مهربان باشند و به آنان احترام بگذارند.
پادشاه عادل
که از روی عدالت با مردم رفتار کند و مردم در سایه او در آسایش باشند.
روزه داران بخشنده
روزه دارانی که مقداری از مال خود را به درماندگان میبخشند، مانند این است که مرا پاره پاره کرده و در آتش انداخته باشند.
همنشین صالحان
کسانی که رفت و آمد، نشست و برخاست، گفت و شنود و خورد و خوراک و خواب آنان با صالحان و پرهیزکاران است.
گریه شیطان
علاوه بر این مواردی که شیطان را آزار داده و ناراحت میکند برخی کارها نیز در طول زندگی آدم علیه السلام و فرزندانش و در طول تاریخ، ابلیس را چنان آزار داده که باعث ناله وزاری ابلیس شده و حتی او را به گریه واداشته است که در زیر به برخی از آن موارد اشاره میکنیم:
1- وقتی حضرت آدم توبه کرد و خدا توبهاش را پذیرفت شیطان ملعون چنان از سوز دل ناله کرد که ملائکه آسمان و زمین را متوجه کرد و همه او را لعنت کردند.
2- روزی که حضرت یوسف از دست زلیخا گریخت، شیطان از سوز دل نالهای کرد که ملائکه صدای او را شنیدند و لعنتش کردند.
3- در غدیر خم، وقتی پیامبر صلی الله لیه و آله، امام علی علیه السلام را به خلافت منصوب کرد و فرمود: "من کنتُ مولاهُ فعلیٌّ مولاه" ، شیطان از دل پر دردش نالهای کشید و گفت: از این پس چه کنم و چاره ام چیست؟ اولادش را جمع کرد و گفت: تا میتوانید مردم را به شک اندازید، محبت، ولایت و دوستی علی علیه السلام را چنان بر مردم متشبه کنید که او را به خدایی بارو کنند و از غلو به جهنم بروند و عدهای از راه و روش او برگردند و جهنمی شوند.
4- روز عاشورا بسیار زحمت کشید تا زمینهای فراهم کرد که همه لشکر عمر سعد، علیه امام حسین علیه السلام شوریدند و او را به شهادت رساندند. آنگاه همه شیاطین، روی زمین پخش شدند و با شادی و خوانندگی ابراز خرسندی کردند. شیطان میگفت: عجب خلق خدا را گمراه کردم و به مقصودم رسیدم. پس از اینکه شیطان از ثواب و مقام و منزلت پیروان و زیارت کنندگان امام حسین علیه السلام آگاه شد از کرده خود پشیمان شده و از روی حسرت نعرهای کشیده که همه ملائکه لعنتش کردند. گفت: واویلا، قضیه بر عکس شد و مردم بیشتری داخل بهشت شدند.
5- وقتی که پیامبر صلی الله لیه و آله، به پیامبری مبعوث شد و مردم را از نادانی، گمراهی و جهنم نجات داد و به سوی بهشت رهنمون شد، ابلیس ناله کرد و فریاد کشید.
6- وقتی سوره مبارکه "حمد" نازل شد، ابلیس فریاد زد و ناله کرد، چون میگفت: این سوره سبب آمرزش گناهان اولاد آدم میشود.
5- امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتی انسان در برابر خدا سجده کند و آن را طول دهد، شیطان از ناراحتی فریادش بلند میشود و به کناری رفته و شروع به گریه میکند و میگوید: وای بر من، این بنده خدا چگونه او را اطاعت میکند و در مقابل او به خاک میافتد، در حالی که من او را معصیت نمودم و به آدم سجده نکردم.
8- دیدار با مومن: دید و بازید مومنان از یکدیگر شیطان را چنان ناراحت میکند که به صورت خود زده و دست و پای خود را زخمی میکند.
9- صدقه دادن
روزی پیامبر صلی اله علیه و آله از شیطان پرسید: ای ملعون! چرا مانع از صدقه دادن میشوی؟ عرض کرد: یا رسول الله! اگر ارّهای بر سر من بگذراند و مانند درخت و چوب سرم را ارّه کنند، برای من راحتتر از صدقه دادن اشخاص است. آن حضرت پرسیدند: چرا صدقه چنان ناراحتت میکند.
در جواب گفت: در صدقه دادن پنج خصلت است:
مال را زیاد میکند
مریضان را شفا میدهد.
بلاها را دفع میکند.
صدقه دهندگان، به سرعت برق از پل صراط میگذرند.
بدون حساب داخل بهشت میشوند و برای ایشان عذابی نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خدا عذابت را زیاد کند.
منابع
صالحی حاجی آبادی، شیطان در کمینگاه.
شیخ عباس قمی، سفینة البحار،
محمدباقر مجلسی، بحارالانوار.
کریم برزگر، شیطان شناسی.
کلینی، اصول کافی، ج 3.
مسلم از انس بن مالک روایت کرده که روزى جبرئیلهنگامى که رسول خدا با پسر بچگان بازى مىکرد نزد وى آمده واو را گرفت و بر زمین زد و سینه او را شکافت و قلبش را بیرونآورد و از میان قلب آنحضرت لکه خونى بیرون آورده و گفت:اینبهره شیطان بود از تو،و سپس قلب آنحضرت را در طشتى از طلا با آب زمزم شستشو داده آنگاه آنرا بهم پیوند داده و بست و درجاى خود گذارد...
پسر بچگان بسوى مادر شیرده او آمده و گفتند:محمد کشته شد!
آنها بسراغ او رفته و او را در حالى که رنگش پریده بود مشاهدهکردند!
انس گفته:من جاى بخیهها را در سینه آنحضرت مىدیدم.
و در سیره ابن هشام از حلیمه روایت کرده که گوید:آنحضرتبهمراه برادر رضاعى خود در پشتخیمههاى ما به چراندنگوسفندان مشغول بودند که ناگهان برادر رضاعى او بسرعت نزد ماآمد و به من و پدرش گفت:این برادر قرشى ما را دو مرد سفید پوشآمده و او را خوابانده و شکمش را شکافتند و میزدند!
حلیمه گفت:من و پدرش بنزد وى رفتیم و محمد را که ایستاده ورنگش پریده بود مشاهده کردیم،ما که چنان دیدیم او را به سینهگرفته و از او پرسیدیم:اى فرزند تو را چه شد؟فرمود:دو مرد سفیدپوش آمدند و مرا خوابانده و شکمم را دریدند و بدنبال چیزىمىگشتند که من ندانستم چیست؟ حلیمه گوید:ما او را برداشته و بخیمههاى خود آوردیم. (2) و در هر دوى این نقلها هست که همین جریان سبب شد تاحلیمه آنحضرت را بنزد مادرش آمنه باز گرداند.
و این داستان تدریجا در روایات توسعه یافته تا آنجا کهگفتهاند:
در دوران زندگى آنحضرت چهار یاپنجبار اتفاق افتاده،در سه سالگى(همانگونه که شنیدید)و در دهسالگى،و هنگام بعثت،و در داستان معراج...و در اینبارهاشعارى نیز از بعضى شعراى عرب نقل کردهاند. (3) و بلکه برخى از مفسران سوره انشراح و آیه «الم نشرح لکصدرک» را بر این داستان منطبق داشته و شان نزول آندانستهاند. (4)