در کتاب زندگانی پرچمدار کربلا، نوشتهی آقای مظفری معارف صفحهی 94 آمده است که: منبع.کتاب در کنار علقمه؛ کرامات حضرت عباس علیه السلام
شیعیان از دست اذیتهای افاغنه به علمای نجف شکایت کردند سیدی از علمای نجف در خواب حضور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام رسید در حالی که عباس بن علی علیه السلام وارد شد و قلادهی حیوانی به دست داشت.
علی علیه السلام فرمود: به زودی شیعیان نجات خواهند یافت، روزی که نادرشاه به زیارت امیرالمومنین علیه السلام مشرف شد سید نامبرده به ملاقات نادر آمد و اللهاکبر گفت، نادرشاه علت تکبیر را پرسید؟ سید خوابش را بیان کرد.
نادر امر کرد قلادهای به گردنش انداختند و کشانکشان به حرم مشرف شد و این عمل را تکرار کرد و از این جهت ایمان مخصوص به مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام پیدا کرد و به طلاکاری گنبد و ایوان مطهر قیام کرد و مهر خود را، کلب آستان علی نادرقلی (نادرشاه) انتخاب کرد.
آن قوی پنجه که آزردن دلهاست فنش
الفتی هست نهان با دل غمگین منش
جان رسیده به لب از دوری جانبخش لبش
دل به تنگ آمده از حسرت نوشین دهنش
دوش در طرف چمن بلبل شیدا میگفت
نوبهار آمد و افزود غمم ز آمدنش
باغ ماند به صف ماریه و لاله و گل
به شهیدان به خون غرقهی گلگون کفنش
ابر در ماتم سقای شهیدان گرید
که همه عمر بود دیدهی گریان چو منش
نور حق ماه بنیهاشم عباس که هست
مهر او شمع و دل جمع محبان لگنش
حامل رایت و میر سپه عشق که داشت
قوت سیل اجل همت بنیاد کنش
دستش از تن که بریدند به کف محکم بود
رشته بندگی و مهر امام زمنش
گفت در ماتم او شاه شهیدان گریان
دید افتاده چو در معرکه پرخون بدنش
شد کنون قطع امید من و پشتم به شکست
بعد از این وای به حال دل و رنج و محنش
یادم آمد لب خشکیده و چشمان ترش
جگر سوخته از غم دل خون از حزنش
زان نبردش شه دین سوی شهیدان دگر
که میسر نشد از معرکه برداشتنش
برگرفتن نتوان پیکر آن کشته ز خاک
که نه تن مانده به جا و نه به تن پیرهنش
شعر از محیط قمی