اللّهــم صلّ علــی محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم " روزی امام حسن علیهالسلام با گروهی از مردم پیاده عازم مدینه شدند و در راه پاهای مبارکشان ورم کرد،بعضی از خدمه گفتند: یابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بقیه راه را سوار بر مرکب شوید تا ورم پاهایتان بهبود یابد. منبع.کتاب معجزات امام حسن مجتبی علیهالسلام
حضرت فرمودند: به زودی در ادامه راه غلامی سیاه به استقبال ما می آید و روغنی همراه خود دارد که برای برطرف کردن ورم پا خوب است. از آن روغن مقداری برای من خریداری کنید، وقتی مقداری دیگر راه رفتند دیدند غلامی سیاه می آید.
یکی از همراهان نزد او رفت و سوال کرد: تو روغنی همراه داری که برای رفع ورم پا فایده داشته باشد؟ غلام گفت: آری اندکی دارم. به او گفت: مقداری از آن را به ما بفروش. غلام گفت: برای چه کسی می خواهی؟ گفت: برای امام حسن علیهالسلام. غلام وقتی نام مبارک امام را شنید با سرعت خود را به حضرت رساند و دستهای مبارک وی را بوسید و گفت: یابن رسول الله من محب و دوستدار شما اهل بیت هستم. و من پول روغن نمی خواهم. جان من فدای شما. ای فرزند رسول خدا از شما استدعا دارم برای من دعا بفرمایید که خداوند متعال به من پسری عنایت فرماید که دوستدار شما اهل البیت باشد. امام حسن علیهالسلام فرمود: وقتی که تو از خانه بیرون آمدی همسر تو حامله بود. ان شاءالله وقتی به خانهات برگردی پسر تو به دنیا آمده است. وقتی غلام به خانهاش برگشت پسرش متولد شده بود. و حضرت یک بار از آن روغن به پاهای مبارکش مالیده و ورم پاهایش خوب شد.
شیخ صدوق (ره) در کتاب امالی به سندش از امام رضا علیهالسلام روایت کرده که فرموده: چون هنگام وفات امام حسن مجتبی علیهالسلام رسید، گریست! به آن حضرت عرض شد: چگونه می گریی با آن که مقام شما نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن گونه است؟ و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره شما آن سخنان را فرمود؟ بیست و پنج مرتبه پیاده حج به جای آوردهای؟ و سه بار مال خود را با خدا تقسیم کردهای؟
امام حسن علیهالسلام فرمود: من به دو جهت می گریم، یکی برای دهشت از روز قیامت و دیگری برای فراق دوستان.