سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شنیدم مردی از امام صادق علیه السلام می پرسید :«کسی می گوید که دوستت دارم . من از کجا بدانم که [واقعا] دوستم دارد ؟». [صالح بن حکم]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :109
کل بازدید :49033
تعداد کل یاداشته ها : 370
103/9/11
1:20 ص
موسیقی

روزی علی علیه‏السلام کنیزی را دید که محزون و گرایان است، و چون از علتش پرسید، جواب داد: صاحبم مرا برای خرید گوشت مأمور ساخت، و چون گوشت را خریدم مورد پسند وی واقع نشد، لذا آن را برگرداندم، دوباره قصاب گوشت را عوض کرد و گفت: چنانچه بار دیگر بیاوری عوض نمی‏کنم، ولی صاحبم این گوشت را نیز نپسندید، نمی‏دانم چه کار کنم؟
حضرت فرمودند: من حاضرم تو را به پیش صاحب ببرم، و از او تقاضا کنم که آزارت ندهد، و یا از قصاب بخواهم گوشت را برای بار دوم عوض کند، کدام را انتخاب می‏کنی؟
به درخواست کنیز آن حضرت به مغازه قصابی وارد شد، و از قصاب خواست که گوشت را عوض کند، و یا معامله را اقاله نماید.
قصاب امیرالمؤمنین را نمی‏شناخت، و لذا مشتی بر سینه آن حضرت زد و گفت: برو بیرون به شما مربوط نیست!!
علی علیه‏السلام با آن همه توان و شجاعت و قدرتی که داشت، مشت قصاب را تحمل کرد و چیزی به او نگفت!! و کنیز را به خانه‏اش برگرداند، و به ارباب سفارش کرد که وی را آزار ندهد.
چون صاحب کنیز، مولای متقیان را شناخت، کنیز را به شکرانه تشریف آوردن آن حضرت آزاد ساخت.
ولی از سوی دیگر چون مردم، آن حضرت را هنگام وارد شدن به مغازه قصابی دیده بودند، لذا به سراغش آمدند و گفتند: امیرالمؤمنین چه شد و کجا رفت؟
قصاب که مردی غریب و از عاشقان مولا بود، و اساسا برای دیدار آن حضرت به کوفه آمده بود، ولی علی علیه‏السلام هنگام ورود وی به کوفه، در مسافرت به سر می‏برد، جواب داد: من کجا و علی کجا؟ من که مدتها است که در انتظار علی هستم...
گفتند: همان عربی که با کنیز گریان وارد مغازه‏ات شد علی علیه‏السلام بود!!قصاب که دید که به چه بزرگواری جسارت کرده است، گرفتار غم و اندوه شدیدی شد،و لذا دستش را با ساطور قصابی قطع کرده و بی‏هوش افتاد!!
علی علیه‏السلام چون از این جریان آگاه گشت بر بالین قصاب آمده، و دست قطع شده را از زمین برداشت، و بلافاصله آن را در جای خود قرار داد، و از خدا خواست سلامتی را به وی برگرداند، در نتیجه دست قطع شده به برکت انفاس ملکوتی آن حضرت خوب شد...نظیر این جریان با کمی تفاوت در مورد «بقالی» پیش آمد، که حضرت در شفاعتش از کنیزی مشت او را نیز تحمل کرد... [1] .
از این قضایا نتیجه می‏گیریم که علی علیه‏السلام دارای جاذبه‏های عجیبی بود، و دوست و دشمن، مسلمان و کافر را جذب می‏کرد، تا جایی که کسانی در این راه دست خود را قطع می‏کردند، و از آئین خود منصرف گردیده، آئین بحق علی علیه‏السلام را می‏پذیرفتند...
علی نه تنها در اخلاق و برخورد نمونه بود، و اسلام در وجود او تجسم پیدا می‏کرد، بلکه به هر موضوعی در وجود او بنگریم، وی همانند رسول خدا اسوه و الگو بود، در عدالت، ایثار، اخلاص، سوز و مسؤولیت، جوانمردی و همه سیمای واقعی قرآن و اسلام بود، و لذا جاذبه داشت، و دوست و دشمن در برابر وی خاضع بودند... [2] .

پی نوشت ها: 
[1] بحارالانوار ج41 ص48 ح1. 
[2] نقل از آفتاب ولایت ص175.