روزی امیرالمومنین از سلمان با خنده سوال کردند که ای سلمان سن من بیشتر است یا تو؟سلمان عرض کرد ای علی جان موهای سر من سفید شده است و من وقتی نزد شما آمدم شما سن زیادی نداشتید.حضرت علی (ع) فرمودند ای سلمان یادت است وقتی از ایران به اینجا می آمدی در صحرا شیری جلوی تو را سد کرد.سلمان فرمود بله آقا یادم می آید.سپس فرمودند یادت می آید که یک مرد عربی که جلوی صورت خود را پوشانده بود آمد و به آن شیر دستور داد که به این مرد کاری نداشته باش.سلمان باز هم فرمود بله آقا جان یادم می آید.حضرت فرمودندآیا آن مرد هنگامی که میرفت چیزی هم به تو داد.سلمان فرمود بله آقا آن مرد از زیر آستین خود یک گل در آورد و به من داد.آنگاه در همان لحظه حضرت همان گل را به سلمان داد و فرمود حالا سن من بیشتر است یا تو ای سلمان؟