ملعون است، ملعون است دانشمندی که به سوی پادشاهی ستمگر می رود و به او در ستمش یاری می رساند [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :8
کل بازدید :49343
تعداد کل یاداشته ها : 370
03/11/30
10:37 ع
موسیقی


مرحوم کلینى رضوان اللّه علیه در کتاب شریف کافى آورده است :

یکى از اصحابِ حدیث - به نام ضوء بن علىّ عجلى به نقل از شخصى که از اهالى فارس بود حکایت کند:

پس از آن که به قصد خدمت گزارى خاندان عصمت و رسالت علیهم السلام وارد شهر سامراء شدم ، به منزل امام حسن عسکرى علیه السلام آمدم و در خدمت آن بزرگوار بودم تا آن که روزى مرا خواست و فرمود: براى چه از دیار خویش به این جا آمده اى ؟

در جواب حضرت ، عرضه داشتم : عشق و علاقه خدمت گزارى در محضر مقدّس شما، مرا بدین جا آورده است .

امام علیه السلام فرمود: پس باید دربان من بشوى و افرادى که در رفت و آمد هستند، مواظب باشى .

بعد از آن داخل منزل در کنار دیگر غلامان و پیش خدمتان بودم و همکارى مى کردم و چنانچه چیزى لازم داشتند، از بازار خریدارى مى کردم تا به مرحله اى رسیدم که بدون اجازه رفت و آمد داشتم و در مجالس آن حضرت نیز حاضر مى شدم .

روزى بر آن حضرت وارد شدم و ناگهان حرکت مخصوص و صدائى غیرعادى را شنیدم و تعجّب کرده ، خواستم جلو بروم تا از نزدیک بفهم که چه خبر است .

ناگاه امام علیه السلام با صداى بلند، به من فرمود: همان جا بِایست و جلوتر نَیا؛ و من نیز همان جا ایستادم و دیگر نتوانستم نه جلو بروم و نه به عقب برگردم .

پس از گذشت لحظاتى ، کنیزى از نزد حضرت بیرون آمد، در حالى که چیزى را در پارچه اى پیچیده و همراه خود داشت ، بعد از آن امام حسن عسکرى علیه السلام مرا صدا نمود و فرمود: وارد شو.

وقتى بر آن حضرت وارد شدم ، کنیز را دستور داد که تو هم برگرد و بیا، چون کنیز برگشت و وارد اتاق شد، حضرت فرمود: آنچه در پارچه پیچیده اى باز کن و نشان بده .

هنگامى که پارچه را گشود، متوجّه شدم که کودکى زیبا و نورانى با قیافه اى گندمگون در آن مستور بود.

سپس امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: این نوزاد بعد از من ، امام و پیشواى شماها است و به کنیز دستور داد: او را بپوشان و بِبَر.

راوى گوید: من دیگر آن نوزاد مبارک را ندیدم تا پس از آن که امام حسن عسکرى علیه السلام از دنیا رفت .