سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شخص کریم و بزرگوار، نزد خداوند، خرّم و با پاداش است و نزد مردم، محبوب و باشکوه . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :0
کل بازدید :48696
تعداد کل یاداشته ها : 370
103/9/7
8:15 ص
موسیقی

 

امام على علیه السلام :به عبد صالح ، یعنى لقمان ، گفته شد: کدام یک از مردمان ، با فضیلت‏ترند؟ 

گفت: «مؤمنِ برخوردار» . 
گفته شد: از مال؟ 
گفت: «نه ؛ لیکن برخوردار از دانشى که اگر به او محتاج شدند ، از دانشش سود برند و اگر از او بى‏نیاز شدند، خودش به آن اکتفا کند» .

امام على علیه السلام ـ در بیان موعظه‏هاى لقمان علیه السلام به پسرش ـ : اى پسرم! کسى که یقینش کم شده و نیّتش در طلبِ روزى ضعیف گشته ، [باید بداند که] خداوند ـ تبارک و تعالى ـ به اراده خود، او را در سه حالتْ آفریده و به او روزى داده است ، که در هیچ یک از آن [حالت]ها کارى از دست او بر نمى‏آمد. [بنابر این، او باید بداند که ]خداوند ـ تبارک و تعالى ـ او را در حالت چهارم نیز روزى مى‏دهد . 
حالت اوّل، این است که او در رحم مادرش بود و خداوند عز و جل او را در جایى استوار، روزى رساند ، به طورى که گرما و سرما اذیّتش نکرد. سپس [در حالت دوم] او را از آن جا بیرون آورد و روزىِ او را از راه شیر مادرش جارى ساخت و با این وسیله، او را کفایت کرد و پرورش داد و بى آن که او توان و نیرویى داشته باشد، او را بزرگ کرد. سپس [در حالت سوم] ، او را از شیر گرفت و روزىِ او را در کسب و کار پدر و مادرش قرار داد، و چنان در دل‏هاى آنان براى او محّبت و رحمت نهاد که گویى غیر از آن، چیز دیگرى ندارند ؛ به طورى که در بسیارى از حالات ، او را بر خودشان مقدّم مى‏داشتند. تا این که [به حالت چهارم رسید و] بزرگ و عاقل شد و براى خودش مشغول کسب و کار گردید . [در این حال ،] عرصه بر او تنگ شد و به پروردگارش بد گمان گشت و همه حقوق خدا را در مالش انکار کرد، و از ترس تنگىِ روزى و بدگمانى به این که خداوند ـ تبارک و تعالى ـ اکنون و در آینده، روزىِ بازماندگانِ او را بدهد ، بر خود و خانوانده‏اش سخت گرفت . 
اى پسرم! بدترین بنده، همین است .

امام على علیه ‏السلام :هر روزى که در آن خداوند نافرمانى نشود ، عید است .

امام على علیه ‏السلام :نگاه کردن به سبزه موجب شادابى است .

امام على علیه ‏السلام :هیچ لباسى زیباتر از سلامتى نیست .

امام على علیه ‏السلام :غذا خوردن را با چشیدن نمک آغاز کنید .

امام على علیه ‏السلام :چه نیکو جایگاهى است حمّام ؛ یادآور دوزخ است و چرک را از میان مى‏برد .

امام على علیه ‏السلام :لباس پاکیزه اندوه را مى‏زداید .

امام على علیه ‏السلام :خود را با آب از بوى ناخوشایند ، که دیگران را مى‏آزارد ، پاک کنید .

امام على علیه ‏السلام :خانه‏هایتان را از تار عنکبوت پاک کنید .

امام على علیه ‏السلام :خط ، زبانِ دست است .

امام على علیه ‏السلام :تراشه قلمت را بشکاف و پره آن را ستبر کن و آن را به جانب راست بُرِش بزن تا خطّت زیبا شود .

امام على علیه ‏السلام :دوات خود را لیقه بگذار و نوک قلمت را دراز بتراش و میان خط‏ها فاصله بگذار و حرف‏ها را نزدیک هم بنویس ؛ این کار باعث زیبایى خط مى‏شود .

امام على علیه ‏السلام :بهترین گفتار آن است که ترتیب نیک ، بدان آراستگى ببخشد و خاص و عام آن را بفهمند .

امام على علیه ‏السلام :از سخن گفتن با کسى که گفتارت را نمى‏فهمد بپرهیز ، که تو را به ستوه مى‏آورَد .

امام على علیه ‏السلام :وقتى براى گفتار ، زمان مناسبى نمى‏بینى سخن مگو .

امام على علیه ‏السلام :بهترین گفتار آن است که نه ملال آور باشد و نه نارسا .

امام على علیه ‏السلام :نیکویى گفتار در کوتاه بودن آن است .

امام على علیه ‏السلام :آفت سخن ، طولانى کردن آن است .

امام على علیه ‏السلام :بهترین شعر ، آن است که مَثَل شود .

امام على علیه ‏السلام :مسواک کردن مایه روشنایى دیدگان است .

امام على علیه ‏السلام :سربازان ، مایه عزّت دین و دژهاى والیان‏اند .

امام على علیه ‏السلام :درهاى آسمان به روى مجاهدان گشوده مى‏شود .

امام على علیه ‏السلام :دو نعمت است که ارزش آن‏ها را نمى‏داند ، مگر کسى که آن‏ها را از دست داده باشد : جوانى و تندرستى .

امام على علیه ‏السلام :آداب ورسوم خویش را به فرزندانتان تحمیل نکنید ؛ زیرا آنان در روزگارى ، غیر از روزگار شما مى‏زیند .

امام على علیه ‏السلام :هیچ پشتیبانى اطمینان بخش‏تر از مشورت نیست .

امام على علیه ‏السلام :با دشمن خردمندت مشورت کن ، ولى از رأى دوست نادان خود بیمناک باش .

امام على علیه ‏السلام :بهترین کسان براى مشورت ، صاحبان خرد و دانش و افراد با تجربه و دوراندیش‏اند .

امام على علیه ‏السلام :پیش از تصمیم‏گیرى ، مشورت کن و پیش از عمل بیندیش .

امام على علیه ‏السلام :مشورت دهنده باید در ارائه نظرش کوشا باشد ، و ضمانت پیروزى بر عهده او نیست .

امام على علیه ‏السلام :رأى و نظر کسى برتر است که خود را از رأى مشاور بى‏نیاز نداند .

امام على علیه ‏السلام :هرکس بر رنج کسب وکار صبر نکند ، باید رنج ندارى را تحمّل کند .

امام على علیه ‏السلام :پیامبر خدا از به کار گرفتن کارگر ، پیش از تعیین مزدش نهى فرمود .

امام على علیه ‏السلام :با فرودست خود مهربان باش تا فرادستت با تو مهربان باشد .

امام على علیه ‏السلام :به احترام پدر و معلّمت از جاى برخیز ، گرچه فرمان‏روا باشى .

امام على علیه ‏السلام :صدقه و وقف دو ذخیره‏اند ، آنها را براى روز خودشان (قیامت) وانهید .

امام على علیه ‏السلام :دانشمندان پاک‏ترین مردم در خُلق و خوى و کم طمع‏ترین آنان در خلقت و طبیعت‏اند .

امام على علیه ‏السلام :با مرگ هر دانشمند ، چنان رخنه‏اى در اسلام پدید مى‏آید که تا روز قیامت هیچ چیز آن را فرو نمى‏پوشد .

امام على علیه ‏السلام :خاکروبه را پشت در منزل نریزید ؛ زیرا جایگاه شیاطین(و میکرب) است .

امام على علیه ‏السلام به مالک اشتر فرمودند :باید توجّه تو به آباد کردن زمین بیش از توجّه به گرفتن مالیات باشد ؛ زیرا مالیات جز در نتیجه آبادانى فراهم نمى‏آید .

امام على علیه ‏السلام :آن که بر مسند قضاوت مى‏نشیند ، باید میان مردم در اشاره و نگاه و نشستن برابرى را مراعات کند .

امام على علیه ‏السلام :برترین مردم ، داورترینِ آنها به حق است 

امام على علیه ‏السلام :فرمان خداى سبحان را بر پا ندارد جز آن کس که [در حق] مدارا نکند و خود را خوار نسازد و در پى طمع نرود .

امام على علیه ‏السلام به مالک اشتر فرمودند :براى داورى میان مردم ، برترین فرد را از نظر خودت برگزین .

امام على علیه ‏السلام :عدالت شالوده‏اى است که جهان بر آن استوار است .

امام على علیه ‏السلام :عدالت ، عمل کننده به آن را از به گردن‏گرفتن حقوق مردم و مظالم آسوده مى‏کند .

امام على علیه ‏السلام : پیروى از سنّت خدا و پایدارى دولت‏ها نتیجه عدالت است .

امام على علیه ‏السلام :عادل‏ترین مردم کسى است که با داشتن قدرت ، عدالت بورزد .

امام على علیه ‏السلام :عادل‏ترین مردم کسى است که بیش از همه به حق داورى کند .

 

 


  
  


1.شیخ مفید روایت کرده است که على (ع) درباره کنیزکى که دو تن به صورت مشارکت او را خریده بودند و هر دو در یک طهر (فاصله بین دو حیض) به خاطر علم نداشتن به تحریم این کار، با آن کنیزک مجامعت کرده بودند، آن حضرت براى آنکه بچه را به یکى از آن دو واگذار کند بین آنان قرعه انداخت و بچه را به کسى سپرد که نام وى به قرعه افتاده بود.و او را واداشت تا نیمى از قیمت آن بچه را به شریکش بپردازد.زیرا این طفل، فرزند کنیز بود.خبر این داورى به گوش رسول خدا (ص) رسید و آن حضرت آن را امضا و تایید کرد و همین حکم را در اسلام مقرر داشت و فرمود: سپاس خداوندى راست که در میان ما اهل بیت، کسى را قرار داد که بر سنت داود (ع) و شیوه او در قضاوت، به داورى مى‏پردازد و مقصود آن حضرت از این عبارت آن بود که على (ع) داوریهاى خود را مانند داود به مدد الهامات خداوندى به انجام مى‏رساند.

ابن شهر آشوب در مناقب از سنن ابو داود و ابن ماجه و ابن بطه در الابانه و احمد در فضایل الصحابه و ابن مردویه با طرق فراوان از زید بن ارقم روایت کرده‏اند که على (ع) در یمن بود، دعوایى در نزد آن حضرت اقامه شد.در آنجا سه تن بر سر کودکى به مخاصمه پرداخته بودند و هر یک از آنان گمان مى‏کرد که در دوره پیش از اسلام در یک طهر با مادر این کودک نزدیکى کرده و بنابراین کودک متعلق به اوست.على (ع) براى حل مشکل بین آنان قرعه انداخت و به آن کسى که نام او در قرعه درآمده بود دستور داد تا دو سوم دیه را به دیگر مخاصمان دهد.نحوه داورى على (ع) در این باره به گوش پیامبر رسید و آن حضرت (ص) فرمود: سپاس خداوندى را که در میان ما اهل بیت کسى را قرار داد که به شیوه داود به قضاوت مى‏پردازد.

2- روایتى که مفید آن را نقل کرده است.ابن شهر آشوب این روایت را از مسند احمد و نیز از امالى احمد بن منیع به سند آنها از حماد بن سلمة از سماک بن حبیش بن معتمر نقل کرده و گفته است این روایت را محمد بن قیس از ابو جعفر (ع) نقل کرده است.در زمانى که على (ع) در یمن بود، خبر گودالى که براى شکار شیرى کنده بودند به آن حضرت رسید.در آن گودال شیرى به دام افتاده بود و مردى بر کناره این گودال براى تماشا ایستاد که ناگهان پایش لغزید و براى اینکه به درون گودال نیفتد به مرد دیگرى چسبید و آن مرد هم به کس سومى چسبید و مرد سوم هم به فرد چهارمى چسبید و هر چهار تن به گودال فرو افتادند و شیر همگى آنان را پاره پاره کرد.حضرت على در این باره چنین داورى کرد که شخص اول طعمه و شکار شیر است و بازماندگان او باید یک سوم خونبهاى شخص دوم را بپردازند و بازماندگان شخص دوم باید دوسوم دیه فرد سوم را بپردازند و بازماندگان فرد سوم باید تمام دیه شخص چهارم را بپردازند.خبر این داورى به پیغمبر رسید و فرمود: همانا ابو الحسن على (ع) در میان آنان مانند داورى خداوند عز و جل در بالاى عرش قضاوت کرده است.

ابراهیم بن هاشم در کتاب عجایب احکام امیر المؤمنین (ع) به نقل از امام صادق (ع) گفته است وقتى در آن گودال شیرى افتاد، مردم براى تماشا به دور آن گرد آمدند و در کناره گودال از شدت ازدحام به یکدیگر برخورد مى‏کردند.ناگهان مردى به درون گودال لغزید و براى آن که از افتادن خود جلوگیرى کند به شخص دیگرى آویزان شد و آن شخص هم دیگرى را دستاویز خود قرار داد تا آنکه هر چهارتن به درون گودال فروافتادند و همگى توسط شیر کشته شدند.پس امیر المؤمنین (ع) فرمود: تمام دیه را از قبایلى که به تماشاى گودال آمده بودند، جمع‏آورى کنند و دیه را به نیم و یک سوم و یک چهارم تقسیم کرد و به بازماندگان شخص نخست‏یک چهارم دیه پرداخت زیرا این شخص باعث مرگ سه تن بود.آن‏گاه به بازماندگان شخص دوم یک سوم دیه را پرداخت.نمود زیرا وى باعث قتل دو تن بود و به بازماندگان فرد سوم نیمى از دیه را داد چرا که وى تنها مسبب قتل یک تن بود و به بازماندگان شخص آخر (چهارم) تمام دیه را پرداخت کرد زیرا وى عامل قتل کس دیگرى نبود.گروهى رسول خدا را از نحوه داورى امیر المؤمنین مطلع کردند و آن حضرت فرمود: این ماجرا به همان ترتیب که على (ع) درباره آن داورى کرده، قضاوت مى‏شود.

ظاهرا این دو روایت، حاکى از دو واقعه‏اند.بنابراین در روایت نخست آمده است که شخص اول، بدون دخالت کسى به درون گودال فروافتاد ولى در روایت دوم چنین آمده است که تماشاگرانى که به دور گودال گرد آمده بودند در اثر ازدحام خود اعث‏سقوط نخستین شخص به درون گودال شدند.از این رو على (ع) در این دو مورد دو گونه مختلف داورى کرده است.

3- مفید در ارشاد نقل کرده است: داورى دیگرى در نزد على (ع) مطرح شد.بدین ترتیب که زنى بى‏جهت که تنها براى بازى و تفریح زن دیگرى را بر دوش خود سوار کرده بود.زن دیگرى از راه رسید و آن زن زیرى را نیشگون گرفت و در نتیجه آن زن از جا پرید و کسى که بر گردنش بود به زمین خورد و گردنش خرد شد و مرد.على (ع) در این باره چنین داورى فرمود که یک سوم خونبهاى زن را باید زن سومى که نیشگون گرفته ست‏بپردازد و یک سوم دیگر خونبها را زنى که مقتوله را بر دوش گرفته بود باید پرداخت کند و یک سوم خونبهاى او را هم به هدر داد.زیرا مقتوله بدون دلیل و بیهوده بر دوش آن زن سوار شده بود.خبر این داورى به پیامبر رسید و آن حضرت داورى على را تایید کرد و به درستى آن گواهى داد.

ابن شهر آشوب در مناقب از ابو عبید در غریب الحدیث و ابن مهدى در نزهة الابصار از اصبع بن نباته از على (ع) این روایت را نقل کرده‏اند.ابن اثیر نیز در نهایه خود این روایت را از على (ع) نقل کرده است: زمخشرى در الفایق این روایت را از پیامبر نقل کرده ولى ابن اثیر به او اعتراض کرده و گفته است که این سخن على (ع) است. شاید زمخشرى این روایت را بدین اعتبار که پیامبر آن را امضا کرده از قول آن حضرت (ص) دانسته است.

4- داورى مفید و ابن شهر آشوب آن را پس از داورى فوق الذکر نقل کرده‏اند.و ظاهر روایات آنان گواه آن است که این ماجرا نیز در یمن رخ داده.بدین ترتیب که دیوارى بر سر گروهى خراب شد و آنان را کشت در میان کشتگان زن آزادى بود که فرزندى از فردى آزاد داشت و زنى که برده‏اى بود و صاحب فرزندى از مردى بنده بود.آن حضرت براى روشن شدن حکم بین آن دو کودک قرعه کشید و کودکى را که نام او در قرعه، آزاد درآمده بود آزاد اعلام کرد و براى کسى که نام او به بندگى درآمده بود، حکم به بندگى او صادر کرد.سپس آن بنده را آزاد کرد و آن کودک آزاد را مولاى او قرار داد و در باره نحوه ارث بردنشان حکم فرمود که آنان هم مانند بنده آزادشده‏اى که از مولاى آزاد کننده خود ارث مى‏برند ارث مى‏برند.پیامبر این قضاوت را مورد تایید قرار داد.

5.داورى که از کتاب قصص الانبیاء به نقل از شیخ صدوق به سند خود از امام باقر (ع) نقل شده است.بدین ترتیب که اسب شخصى از اهالى یمن گریخت لگدى بر مردى زد و او را کشت. صاحب اسب چنین دلیل آورد که اسب از خانه‏اش گریخته است.بدین ترتیب على (ع) خون آن مرد را هدر داد و پیامبر نیز حکم او را درباره این مسئله تایید و امضا کرد. زیرا اسب خود گریخته و صاحبش او را رها نکرده بود.

داوریهاى على (ع) در زمان حیات رسول اکرم در غیر یمن

6- داوریى است که آن را شیخ مفید در ارشاد و نیز ابراهیم بن هاشم در عجائب احکام امیر المؤمنین (ع) به صورت مرسل و نیز ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از مصعب بن سلام از امام صادق (ع) نقل کرده است.بدین ترتیب که دو تن به نزد پیامبر آمدند و درباره گاوى که خرى را کشته بود از آن حضرت استفسار کردند. پیغمبر درباره حکم این مسئله از ابو بکر و عمر پرسش کرد و آنان پاسخ دادند: چهارپایى، چهارپاى دیگرى را کشته است و چیزى بر صاحب گاو نیست.اما على بن ابیطالب فرمود: اگر گاو به جایگاه آن خر وارد شده و او را کشته باشد صاحب گاو باید پول آن خر را به صاحب آن بپردازد ولى اگر خر به جایگاه گاو وارد شده و کشته شده است، بر صاحب گاو پرداخت چیزى لازم نیست.آن گاه پیغمبر فرمود: همانا على در میان شما به داورى الهى، حکم کرد.پس فرمود: سپاس خداوندى راست که در میان ما اهل بیت کسى را قرار داد که به شیوه داود به داورى مى‏پردازد.در روایتى دیگر ذکر شده است‏سپاس خداوندى را سزاست که کسى را میان ما قرار داد که مانند پیامبران قضاوت مى‏کند.شیخ مفید گوید: بعضى از عامه گویند این ماجرا بین دو تن از اهالى یمن اتفاق افتاده و برخى نیز آن را مانند آنچه نقل شد ذکر کرده‏اند. البته احتمال تعدد واقعه نیز بعید نیست.

7- روایتى که در مناقب نقل شده است.بدین ترتیب که مردى شتر خود را به سوى آشیانه شتر مرغى رها کرد و آن شتر تخمهاى شتر مرغ را شکست.آن مرد از على (ع) خواست که درباره این کار داورى فرماید.آن حضرت نیز فرمود: تو باید به ازاى هر تخم شتر مرغ یک جنین شتر یا ضراب شترى بدهى.آن مرد این داورى را در نزد پیامبر بیان کرد و آن حضرت فرمود: حکم على را در این باره شنیدى اما براى تو رخصتى قرار داده مى‏شود و تو باید در ازاى هر تخم شترمرغ یک روز روزه بگیرى و مسکینى را طعام دهى.

نگارنده گوید: گویا صاحب شتر پس از شنیدن حکم على (ع) به نزد پیامبر رفته اما پیامبر هم حکم على را تایید کرده است.ولى چون آن حضرت مى‏دانسته که مرد پرسنده از انجام حکمى که على (ع) داده ناتوان است‏براى او رخصت قرار داد.


  
  
   1   2   3   4   5      >