روایت کننده گوید: مردى که دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش کور بود، با حالتى رقت آور فریاد مى زد : رب نجنى من النار؛ خدایا، مرا از آتش ، نجات بده (406))).
شخصى به او گفت : از براى تو مجازاتى باقى نمانده ، در عین حال مى گویى خدایا، مرا از آتش نجات بده ؟!
گفت : من در کربلا بودم ، وقتى که حسین (علیه السلام) کشته شد، شلوار و بند شلوار گران قیمتى را در تن آن حضرت دیدم ، با توجه به این که همه لباسهایش را غارت کرده بودند فقط همین شلوار مانده بود. دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى شلوار را در آورم . به طرف پیکر حسین (علیه السلام) نزدیک شدم ، تا خواستم آن بند را بیرون بکشم . دیدم آن حضرت دست راستش را بلند کرد و روى آن بند نهاد، نتوانستم آن بند را بیرون آورم ، دیدم آن حضرت دست چپش را بلند کرد و روى آن بند نهاد. هر چه کردم ، نتوانستم دستش را از روى بند بردارم . دست چپش را نیز بریدم ، باز تصمیم گرفتم که آن بند را بیرون آورم .
صداى ترس آور زلزله اى را شنیدم . ترسیدم و کنار رفتم و در همان جا (شب ) کنار بدنهاى پاره پاره شهدا خوابیدم .
ناگاه در عالم خواب دیدم که گویا حضرت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) همراه على بن ابى طالب (علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آمدند و سر امام حسین (علیه السلام) را در دست گرفته اند. فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آن را بوسید، سپس فرمود: پسرم ! تو را کشتند، خدا آنها را که با تو چنین کردند، بکشد.
شنیدم که امام حسین (علیه السلام) در پاسخ فرمود: شمر مرا کشت ، و این شخص که در این جا خوابیده ، دستهایم را قطع کرد)).
فاطمه (سلام الله علیها) به من رو کرد و گفت : خداوند دستها و پاهایت را قطع کند و چشمهایت را کور نماید و تو را داخل آتش نماید.
از خواب بیدار شدم ، دریافتم که کور شده ام و دستها و پاهایم قطع شده ، سه دعاى فاطمه (سلام الله علیها) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن (یعنى ورود در آتش ) باقى مانده ، این است . مى گویم : خدایا مرا از آتش نجات بده(407).
زمانی که یوسف علیه السلام به سلطنت مصر رسید، جبرئیل نزد او رفت. در این هنگام جوانی که در آشپزخانه کار می کرد از دور آمد.
جبرئیل گفت: یوسف! آیا این جوان را شناختی؟
یوسف علیه السلام گفت: نه!
جبرئیل علیه السلام گفت: او همان بچه ای است که در گهواره به پاکدامنی تو شهادت داد.
یوسف او را احضار کرد و به او احترام گذاشت و خلعت داد و شغلش را ارتقا داد.
جبرئیل تبسمی کرد و گفت:
ای یوسف! مخلوقی در گهواره بدون اختیار به پاکدامنی تو شهادت داد و تو این طور تلافی کردی، نمی دانم خداوند با مؤمن چه می کند، کسی که یک عمر بگوید: اشهد ان لا اله الا الله.
شیطان در طی اعترافاتی که در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشته بیست و دو گروه از امت آنحضرت را بیان داشته که از دست کارها و افکار و عقاید آنها همواره در رنج و عذاب بوده است که در این تایپیک فهرست وار به آنها اشاره میشود.
پیامبر
شیطان گفت: اولین و سخت ترین دشمن من شما هستی. پیامبر صلی الله علیه و آله از علت آن پرسید، در جواب گفت: چون در قیامت گناهکاران را شفاعت میکنی و زحمات مرا ضایع و امیدم را قطع مینمایی.
عالم عامل
عالمی که به علمش عمل کند، دشمن است من هم دشمن او هستم. پیامبر در این مورد فرمودند: عالم و دانشمندی که به علمش عمل کند، از هزار عابد برای شیطان خطرناک تر است.
حافظ و عامل قرآن
کسی که قرآن را فرا گرفته و حفظ نموده و به تمام دستورات و احکام آن عمل میکند، او دشمن من و من هم دشمن او هستم.
موذن
کسی که پنج وقت نماز، اذان بگوید و اقرار به شهادتین کند و مردم را از خواب بیدار و متوجه عبادت خدا و نماز نماید.
دوستان فقرا
آنها کسانی هستند که فقرا و مساکین را از یاد نمیبرند، همیشه متوجه آنها و به فکر ایشان هستند. در همه جا و در هر شرایط از آنان دفاع میکنند و زندگی ایشان را تامین میکنند.
دوستان ایتام
کسانی که با یتیمان دوست و مهربان هستند و همچون پدر و مادر دلسوز با آنان رفتار میکنند تا یتیمی را احساس نکنند.
فرد مهربان
که دلسوز مردم است و در مقابل کوچکترین ستمی که به یکی از بندگان خدا شود، ناراحت شده و از او دفاع میکند و دلداریش میدهد.
فرد ناصح
کسی که برای رضای خدا، مردم را نصیحت میکند و به جز رضایت الهی، چیزی در دل ندارد.
دائم الوضو
کسی که در تمام حالات با وضو باشد و اگر وضوی او باطل شده، فورا تجدید وضو نماید.
فرد بخشنده
کسی که مردم را در مالش شریک میکند و مقداری از داراییاش را به محرومان جامعه میبخشد و به فکر ذخیره و جمع آوری مال نیست.
همه ی ما در سیاره ی زمین زندگی می کنیم و این سیاره در منظومه ی شمسی قرار گرفته است که آن هم در کهکشان راه شیری واقع شده است،
آیا می دانی قطر کهکشان راه شیری چقدر است!؟
در حدود صد هزار سال نوری!
یعنی اگر با سرعت نور حرکت کنی، صد هزار سال طول می کشد تا کل کهکشان را طی کنی!
آیا می دانی که این کهکشان با این عظمت تنها جزیی کوچک از کل جهان است!؟
منجمان فاصله ی دورترین کهکشان ها از ما را تقریبا 15 میلیارد سال نوری تخمین زده اند!!.*
همه ی این ها شواهدی است که با وسایل امروزی کشف شده اند و مطمئنا با پیشرفت تکنولوژی، انسان به رازهای بیشتری از هستی پی خواهد برد.
اما ما برای یافتن شگفتی و رازهای هستی دو راه داریم؛
یکی اینکه صبر کنیم تا علم پیشرفت کند و دانشمندان از کشفیات جدید خود خبر دهند،
دوم اینکه به پیش کسانی برویم که علم اول و آخر را دارند و با گذشت زمان چیزی از علمشان نه کم می شود و نه زیاد.
اما چه کسی در دنیا وجود دارد که از این رازها اطلاع داشته باشد؟
جواب سوال مشخص است؛
کسی که خداوند علوم و رازهای هستی را به او عطا کرده است.
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله می فرمایند:
« خداوند عزوجل علی را وصیّ من، مشعل هدایت پس از من، جایگاه راز من، مخزن دانش من، و جانشین من درمیان کسان من قرار داد. از دست ستمکاران بر وی پس از خودم از میان امّتم به خداوند شکایت میبرم.»[1]
در روایات اهل سنت نیز مشابه این روایت نقل شده است؛
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:
« وصیّ من، جایگاه راز من، و بهترین کسی که بعد از خود بهجای میگذارم، تعهّداتم را انجام میدهد و وامهایم را میپردازد، علی بن ابی طالب است.» [2]
درست است که ما در زمان امیرالمومنین علیه السلام زندگی نمی کنیم و به ایشاندسترسی نداریم،
اما فرزندش که عالم به علم ایشان است الان امام و ولی ما است.
بهره مندی از امام نیاز به حضور او ندارد.
به اطرافت نگاه کن،
الطافش را می بینی.
اما حیف که خودش را نمی بینیم!